گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
فن آوری تبلیغات نظامی مدرن. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
18 مه 2016
فن آوری تبلیغات نظامی مدرن
تی یری میسان
Les techniques de la propagande militaire moderne
par Thierry Meyssan
تبلیغات دارای پیشینه ای طولانی بوده و قدمت آن با قدمت جوامع بشری برابری می کند. با وجود این، تبلیغات در دوران رسانه های همگانی نوین به شکل شگرفی گسترش یافته و از این پس از قواعد مشخصی پیروی می کند. تی یری میسان در اینجا تاریخ و اصول و قواعد علم دروغپردازی را باز بینی می کند.
شبکۀ ولتر| دمشق(سوریه)| 16 مه 2016
واژۀ « تبلیغات » به سازمان رومی برای تبلیغات کاتولیسیسم علیه پروتستانتیسم باز می گردد
« Congregatio de Propaganda Fide »
تبلیغات به مثابه یکی از فن آوری های نظامی را نباید با ترفند اشتباه بگیریم. تبلیغات برای گول زدن جبهۀ خودیها و عموماً به هدف جلب پشتیبانی آنان به کار بسته می شود. ولی ترفند که اسب تروآ را می توانیم به مثابه کهن الگوی آن بدانیم، هدفش گول زدن دشمن است. مثل همیشه، این فن آوری نظامی (تبلیغات) غالباً در بسیاری از امور مدنی نیز به کار بسته می شود، برای مثال در زمینۀ بازرگانی و سیاسی .
در نخستین مراحل، رژیم های سلطنتی و الیگارشی به نمایش قدرت بسنده می کردند. رژیم های دموکراتیک به محض این که به منصۀ ظهور رسیدند، به ویژه در مراسم و ساختمان های رسمی به تبلیغات گسترش بیشتری دادند. بر اساس این امر، دموکراسی آتنی فلاسفۀ سوفسطائی و مغالطه گر را ارج گذاشت، زیرا این مکتب فلسفی می توانست هر گزاره ای را منطقی جلوه دهد.
در قرن شانزدهم، یک خانوادۀ بازرگان، مدیسیس Médicis، به این پندار افتادند که تاریخ خاندانشان را باز نویسی و منشأ خودشان را به اشراف دوران امپراتوری روم منتسب کنند. برای دست یابی به چنین هدفی، برای بزرگترین هنرمندان کشورشان بودجه هائی را اختصاص دادند تا آنان این دروغ را در آثارشان موجودیت عینی ببخشند.
سپس، در حالی که جنگ مذهبی در اروپا عمومیت می یافت، پاپ گرگوری 15 le pape Grégoire XV وزارت امور کلیسای رومی را ایجاد کرد تا در مقابل نفوذ پروتستانتیسم از ایمان و اعتقادات کاتولیک دفاع کند و گسترش آن را ممکن سازد، بر اساس این امر انجمن تبلیغات ایمان (« Congregatio de Propaganda Fide ») ایجاد شد که واژۀ « propagande » از نام همین مؤسسه منشأ می گیرد.
در ژانویۀ 2015، طی عملیات تروریستی علیه کارکاتوریست های مجلۀ شارلی هبدو Charlie-Hebdo، یکی از مدیران گزارشگران بدون مرز، یوحکیم رونکن Joachim Roncin شعار « من شارلی هستم » « Je suis Charlie » را ابداع و راه اندازی کرد. این شعار برای افراد فوراً به وسیله ای تبدیل شد تا در گستردۀ توده ها ذوب شوند، سپس همین شعار به مناسبت هر عملیات تروریستی دیگری به کار برده شد (برای مثال، «من بروکسل هستم» پس از عملیات تروریستی مارس 2016). ولی از سوی دیگر، افرادی که از پیوستن به چنین شعاری امتناع می کردند به مثابه افراد منحرف و یا «توطئه باور» متهم شدند.
تبلیغات در دوران صنعت
آغاز دوران صنعت به موج عظیم مهاجران روستائی به سوی شهرها و تشکل گروه های بزرگ شهری و طبقۀ کارگر انجامید. از این پس توده ها بیش از پیش وارد جهان سیاست شدند.
در تحقیقات جامعۀ شناس فرانسوی گوستاو لوبون Gustave Le Bon رواشناسی توده ها در اشکال کودک ماندگی فرد در بطن گروه بزرگ تعریف و پایه و اساس تبلیغات مدرن شناسائی شد : به این معنا که برای فریب خوردگی، فرد ابتدا باید در توده ها حل شود.
در آغاز جنگ جهانی اوّل ، در سپتامبر 1914، بریتانیائیها مخفیانه دفتر تبلیغات جنگی (« Wellington House ») را در بطن وزارت امور خارجه بنیانگذاری کردند. با الهام از خاندان مدیسیس، نویسندگان بزرگ معاصر، مانند آرتور کانن دویل Arthur Conan Doyl، هربرت جرج ولز HG Wells، رودیارد کیپلینگ Rudyard Kipling، را به خدمت گرفتند تا متن هائی دربارۀ جنایات تخیلی آلمانها بنویسند، و به همین گونه نقاشانی که باید چنین صحنه هائی را به تصویر می کشیدند. سپس، کارفرمایان روزنامه های اصلی مانند تایمز The Time، دیلی میل Daily Mail، دیلی اکسپرس Daily Express ، دیلی کرونیکال Daily Chronicleرا نیز به خدمت گرفتند تا تحریفاتشان را در این روزنامه ها منتشر کنند.
رئیس جمهور توماس وودرو ویلسون Woodrow Wilson بر اساس همین الگو، در آوریل 1917، هیئت اطلاعات عمومی (« Committee on Public Information ») را ایجاد کرد. این سازمان برای به خدمت گرفتن هزاران رهبر محلی شهرت دارد که باید گزارشات امید بخش را منتشر می کردند.
سپس این هیئت اطلاعات عمومی تبلیغات نوشتاری را به تبلیغات سیمائی گسترش داد و مسئولیت انتشار آفیش را نیز به عهده گرفت، آفیش مشهور « I want you ! » از تولیدات تصویری همین دوران است. مسئولیت ساخت فیلم به عهدۀ یک سازمان دیگر بود.
ویلسون یک گروه روانشناس و روزنامه نگار را پیرامون ادوارد برنای (خواهر زادۀ زیگموند فروید) جایگزین گروه نویسنده ها کرد و والتر لیپمن Walter Lippmann نیز مسئول ابداع و آفرینش داستانهای شگفت انگیز، وحشتناک و آموزنده بود که در روزنامه های بزرگ منتشر می شد. بر اساس راهکار نوین، جهت دهی و سفارش قدرت حاکم به هنرمندان، به روایت داستانهائی (« storytelling ») تحول یافت که به شکل دائمی بر اساس قواعد علمی به رشتۀ تحریر در می آمد.
والتر لیپمن پس از مدیریت تبلیغات ایالات متحده طی جنگ جهانی اوّل متقاعد شد که انسان ها عمیقاً تحریف پذیر هستند. با این حساب، برای او، دموکراسی ناممکن است، و چیزی نیست بجز ترفندی برای کسب توافق شهروندان.
در حالی که آنگلوساکسونها تخیلات را یگانه هدف خود تعیین کرده بودند تا از جنگ به گرایشی همه گیر و «آلامد» دامن بزنند، آلمانها مردم را به تجربۀ تاریخ تخیلی فرا می خواندند. استفاده از لباس همشکل به افراد اجازه می داد تا در صحنه آرائی های شکوهمند نقش بازی کنند، و غالباً در زمینۀ سیاسی و ورزشی بود که افکار عمومی اکثریت مردم تجلی می کرد. بی گمان در این دوران بود که « تبلیغات مدرن » توسعه یافت، یعنی انتشار اعتقاداتی که انتقاد ناپذیرند و افراد نمی توانند آنها را زیر سؤال ببرند. فردی که در رژه با مشعل، در لباسهای همشکل و سیاه شرکت کرده بود، دیگر نمی توانست اعتقادات نازیها را زیر سؤال ببرد، در غیر این صورت می بایستی خودش را نیز به پرسش بگیرد و گذشته و آینده اش را باز خوانی کند. علاوه بر این، جوزف گوبلز Joseph Goebbels که گردهمآئی روزانه را در وزارت اطلاعات نهادینه کرده بود، طی آن کاربرد « عناصر زبان » را برای روزنامه نگاران تعیین می کرد. از این پس متقاعد کردن پندارهای همگانی یگانه هدف نبود بلکه می بایستی مراجع توده ها را نیز تغییر می دادند. علاوه بر این، آلمانها در تسلط بر ابزارهای ارتباطی مانند رادیو و سینما پیشگام بودند.
گوبلز هنر تبلیغات را همپای نبرد علیه افراد تعبیر می کرد، و برای درهم شکستن مقاومت اندیشه ورزانه روی تکرار « پر کردن مغز » تأکید می ورزید. مشکل بازهم عمق بیشتری پیدا کرد زیرا استفاده از تلویزیون دوباره توده را به وضعیت فرد بازمی گرداند. در پایان جنگ دوم جهانی، در نشست عمومی سازمان ملل متحد، به تشویق اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و فرانسه قطعنامه های 110، 381 و 819 به تصویب رسید که تبلیغات را ممنوع و دسترسی به اطلاعات متضاد (انتقادی و مخالف آنچه رسمیت دارد) را تضمین کرد. همۀ دولت ها این اصول را به حقوق ملی خودشان منتقل کردند. ولی بطور کلی پی گرد علیه تبلیغات فقط به عهدۀ وزارت حقوق عمومی (le ministère public) یعنی دولت واگذار می شد، در حالی که تبلیغات پیش از همه یکی از فعالیت های خود دولت است. در نتیجه موجب هیچ تحولی نشد.
طی جنگ دوم جهانی، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در زمینۀ تبلیغات طبیعتاً رقیب یکدیگر بودند. بر خلاف باورهای عمومی و رایج، ابداعات شورویها اندک بود، به استثناۀ بازنویسی تاریخ گذشته. بر اساس این امر، شوروی ها برخی جریانهای فکری را با دستکاری عکس های رسمی یا حذف رهبرانی که شاخص آنها بودند از بین می بردند. آمریکائی ها نیز به سهم خودشان برای شوری ها رادیو ایجاد کردند ( رادیو اروپای آزاد) و برای متفقین سینما متفقین (هالیوود). هم زمان با راه اندازی چنین ساخت وسازی، سازمان ها و اتاق های فکری دائمی ابداع کردند (به اصطلاح خصوصی و علمی) که از پیش مأموریتشان توجیه سیاست های رسمی بود. همان گونه که نامشان معرف هویت آنان است، عملکردشان شباهتی به دانشگاهیان نداشت که معمولاً مسائل را به هدف جستجوی راه حل مورد بررسی قرار می دهند، بلکه کارشان به آزمون گذاشتن دلیل و برهان های مغلطه گرانه (سوفسطائی) بود.
نکتۀ جالبتر این است که ارتش ایالات متحدۀ آمریکا در رویاروئی با شورشیان ناسیونالیست در کشورهای جهان سوم و برای حفظ دولت استعماری که بر مسند قدرت گمارده بودند، از فن آوری ایجاد ترس و ناامیدی علیه شورشیان کمونیست استفاده می کردند. تا اینجا، جنگ روانی به هدف بی اعتبار جلوه دادن فرماندهی جبهۀ دشمن محدود می شد تا به شورشیان بقبولاند که نمی توانند به فرماندهانشان اعتماد کنند و سرانجام باید شکست اجتناب ناپذیرشان را بپذیرند. برای مثال، در فیلیپین، ژنرال ادوارد لانسدال Edward Lansdale یک هیولای اسطوره ای اختراع کرده بود که گوئی در جنگل کمین کرده و آدمها را می درد. او با چنین ترفندی مردم محلی را از کمک رسانی به گروه های مقاومت که در جنگل پنهان شده بودند باز می داشت.
تبلیغات در دوران ماهواره و رایانه
طی 25 سال گذشته، سه پدیده با هم پا عرصۀ وجود گذاشتند : جامعۀ نمایش، ماهواره، و رایانه.
1- جامعۀ نمایش
به این علت که تلویزیون نوعی نمایش (یا بازنمائی) است، لازمۀ تبلیغات ابتدا سازماندهی رویدادهای نمایشی بود.
: شهادت دروغ [ویدئو ]
برای مثال، الحاق کویت به عراق را به مثابه یک جنگ تجاوز کارانه (1990) معرفی کردند، وزارت دفاع ایالات متحدۀ آمریکا یک دفتر روابط عمومی به نام Hill & Knowlton ایجاد کرد و سخنرانی به اصطلاح یک پرستار را به نمایش گذاشت. این پرستار شهادت داد که سربازان عراقی گهواره های ویژۀ کودکان زود رس را از شیرخوارگاه کویتی ربوده اند و 312 نوزادی را که در آنجا نگهداری می شدند بدون حفاظت رها کرده اند.
در سال 1999، یک گام به پیش برداشته شد : ناتو رویداد بزرگی را برای آژانسهای خبری سازماندهی کرد که بتوانند از آن فیلمبرداری کنند و فوراً دیدگاه خودش را تحمیل کرد. ظرف 3 روز، 290000 آلبانی زبان به سوی مقدونیه مهاجرت کردند. تصاویر تهیه شده، موجب شد که یوگوسلاوها فشار و تروریسم ارتش آزادیبخش کوزوو را به مثابه طرح کشتار جمعی مسلمانان تعبیر کنند ( طرح « نعل اسبی» به ابتکار وزیر دفاع آلمان رودولف شارپینگ Rudolf Scharping)، و در نتیجه جنگ کوزوو توجیه پذیر شد.
بازهم رویدادهای مهمتر : در سال 2001، دو هواپیما به دو برج دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک اصابت کردند و هر دو برج فرو ریخت. رویدادهای مبهم و توصیف ناپذیر دیگری پیرامون این رویداد مطرح شد : طی آتش سوزی دفاتر معاون رئیس جمهور به خاکستر بدل شد، دو انفجار در پنتاگون روی داد و یک انفجار دیگر در یک آسمانخراش دیگر در نیویورک. ناسازی در روایت رویدادها برای حذف هر پرسشی به کار بسته شد، مقامات پشت تناقضاتی که به پخش مستقیم نسبت می دادند پنهان شدند. طی چند روز، تلویزیون دائماً به شکل تکراری تصویر برخورد دو هواپیما را نشان می داد، این نمایش در حد اشباع، بینندگان تلویزیون را از اتخاذ هر گونه موضع انتقادی محروم کرد. زیر شوک، کنگره برای وضعیت اضطراری و دائمی رأی داد (Patriot Act) و سپس سریال جنگ ها آغاز شد.
پس از نمایش پر منات دائمی و تکراری، تحریف وقتی به اوج خود می رسد که تماشاچیان را به پذیرش آن دعوت می کنند، و سپس با وجود اینکه اعتراف می کنند که آنان را فریب داده اند، ولی از عموم مردم می خواهند که چیزی را به رسمیت بشناسند که از این پس می دانند که دروغی بیش نیست.
[ویدئو]
در نتیجه، در سال 1991 همۀ جهانیان عراقیها را دیدند که چگونه مجسمۀ صدام حسین را تخریب کردند. رئیس جمهور جرج بوش مستقیماً صحنه را تفسیر کرد : یکی از تظاهر کنندگانی که به پای مجسمه ضربه می زد برای او تداعی کنندۀ تصاویر مشابهی از سقوط دیوار برلن بود. پیغام این بود که سقوط رئیس جمهور صدام حسین را به مثابه آزادی تلقی کنند. صحنۀ وسیع میدان را می بینیم که ارتش ایالات متحده آن را بسته است و تظاهر کننده گان در واقع یک گروه کوچک بازیگر و سیاهی لشگرند. با وجود همۀ این تحریفات، مفسر به گونه ای به گزارشاتش ادامه می دهد که گوئی واقعیت دارد.
2- ماهواره
ارتش ایالات متحده با استفاده از ماهواره های نوین ارتباطاتی در سال 1989 یک شبکۀ تلویزیون محلی به مثابه نخستین شبکۀ تلویزیون بین المللی برای « گزارشات دائمی » در آتلانتا ایجاد کرد. مستقیم بودن گزارشات را در فقدان وقت کافی برای تحریف تصاویر را به مثابه علامت و نشانی از اصالت تصاویر مطرح می کردند. ولی در واقع، در پخش مستقیم بررسی و تحلیل رویدادها ناممکن بود.
سی ان ان CNN تلاش کودتای نخست وزیر پیشین ژائو زیانگ در چین را به مثابه انقلاب مردمی معرفی کرد که در میدان تی آن من و درخون سرکوب شد. سپس « انقلاب مخملی » در جمهوری چک را به شکلی گزارش داد که گوئی پلیس یکی از تظاهر کننده گان را کشته است. به همین گونه سی ان ان کشف گورستان تیمیسوآرا را تأیید کرد، در واقع جسدها را از سردخانه بیرون کشیده بودند و بعداً پلیس را متهم کردند که گوئی آنان را طی تظاهرات کشته و یا زیر شکنجه قربانی کرده اند. همۀ این صحنه آرائی ها برای توجیه کودتای آیون ایلیچسکو علیه چائوشسکو تدارک دیده شده بود. مثالهای تحریف رویدادها بسیارند.
[ویدئو]
ایجاد رادیوهائی که کشورهای خارجی را هدف می گیرند با رادیو مارتیRadio Marti تحول یافت که سازمان سیا از هواپیمای آواکس بر فراز کرانه های کوبا پخش می کرد. در سال 2012، طرح وسیعی برای اختلال در تلویزیون های ماهواره ای سوریه سازماندهی شد، و بجای آن برنامه های ساختگی و تقلبی پخش شد تا سقوط رژیم و فراری شدن رهبران کشور را به اطلاع عمومی برسانند. برای پیاده کردن چنین طرحی از تصاویر رایانه ای استفاده کردند، و می خواستند صحنه ای تقلبی از فرار رئیس جمهور بشار اسد را به نمایش بگذارند. ولی این طرح با واکنش سوریه و روسیه روبرو شد و گرچه با ارسال علامتی از پایگاه ناسا در استرالیا به «عرب سات» ArabSat تلویزیون تقلبی سوریه را کار گذاشتند، ولی عملیاتشان به تحقق نیانجامید.
3- رایانه
در همین دوران، پیشرفتهای فنی در زمینۀ سامانۀ شماره ای، به ویژۀ گسترش علوم رایانه ای و انترنت، دوباره نقش فرد را به میدان آورد بی آن که توده ها را خنثی سازد.
در سال 2007، سازمان سیا پیامکهای ناشناسی به مناطقی از کنیا که لووها Luos در آن زندگی می کنند فرستاد، و آنان کیکویوسها Kikuyus را متهم دانستند که انتخابات ریاست جمهوری را دستکاری و تحریف کرده اند. لووها پیغام را منتقل کردند، در پی این پیامکها شورشهایی به وقوع پیوست که طی آن بیش از 1000 نفر کشته و 300000 نفر آواره شدند. سرانجام، «سازمان غیر دولتی» میانجیگری خود را پیشنهاد کرد و سرانجام ریلا اودینگا Raila Odinga را به قدرت رساند (یعنی تحمیل کرد).
در همان سال، سازمان سیا اعتبار ویدئوهای ناشناسی که با تلفن همراه تهیه شده بود را آزمایش کرد. صحنه ها با زوایای کوتاه فیلمبرداری شده بود و به همین علت شناسائی مکان واقعه ناممکن بود. با وجود این، ویدئوها راهِبانی را نشان می دهد که در حال خود سوزی هستند، یا صحنه های خشونت نظامی طی « انقلاب زعفران » در میانمار که اعتبار و واقغی بودنشان را تأیید و در تلویزیون های سراسر دنیا پخش کردند.
[ویدئو]
اتحادیۀ دروغ
گرچه فن آوری های تبلیغاتی طی سال های گذشته تحول نیافته، ولی با ایجاد اتحادیۀ دروغ ا تقویت شده است. تا پیش از جنگ علیه عراق، هر کشوری اردوی تبلیغاتی خاص خود را داشت، ولی طی جنگ علیه عراق در سال 2002، بین وزارت دفاع اسپانیا و اسرائیل همآهنگی ایجاد شد و به قطر و عربستان سعودی گسترش یافت. این اتحادیه ابتدا بر آن بود که بازرسان سازمان ملل متحد در عراق را متقاعد سازد و به آنان بباوراند که در این کشور سلاح کشتار جمعی وجود دارد. ولی با وجود اینکه در این زمینه توفیقی بدست نیاوردند، رسانه های بین المللی را با چنین گزارشی مسموم کردند.
در سال 2011، همین اتحادیۀ دروغپرداز بود که در استودیو در فضای باز در قطر تصاویری از ورود شورشیان به میدان سبز طرابلس (صحنه پردازی) فیلمبرداری کردند. این تصاویر ابتدا توسط شبکۀ بریتانیائی اسکای نیوز Sky News پخش شد، و به مردم لیبی نشان دادند که جنگ به پایان رسیده، در حالی که تازه شروع شده بود، و ناتو موفق شد بدون تحمل تلفات سنگین شهر را تسخیر کند (ولی در جبهۀ لیبیائی ها 40000 نفر کشته شدند). بر اساس این گزارش، سیف الاسلام قذافی مجبور شد شخصاً به محل بیاید و با استقبال طرفدارانش ثابت کرد که تصاویری که در روز کذشته اسکای نیوز پخش کرده، دروغ بوده است.
این اتحادیۀ دروغ طی جنگ علیه سوریه به اوج اهدافش دست یافت، و 120 کشور و سازمان بین المللی در آن شرکت کردند، یعنی بزرگترین اتحادیه در تاریخ.
در اکتبر 2011، ناتو یک دهکدۀ نمونه به نام جبل الزاویه Jabal al-Zouia در شمال کشور را سازماندهی کرد.روزنانه نگاران غربی یکی پس از دیگر به وسیلۀ سرویس ارتباطاتی نخست وزیر ترکیه به آنجا منتقل شدند. روزنامه نگاران در آنجا ارتش آزاد سوریه را دیدند که از سوی مردم پشتیبانی می شوند. با وجود این، عملیات وقتی پایان گرفت که یکی از روزنامه نگاران اسپانیائی در محل رؤسای ارتش آزاد سوریه را باز شناسی کرد : یعنی افرادی که از رهبران القاعده در لیبی بودند، مانند عبدالحکیم بلحاج و مهدی الهراتی. به هر صورت، تصاویر نشان می داد که واقعاً ارتشی وسیع از سربازان فراری از ارتش عرب سوریه تشکیل شده است.
در سال 2012، جهانیان کشف کردند که طی یک ماه انقلابی های باب عمرو به محاصرۀ ارتش رژیم درآمده و بمباران شده اند. در واقع، محلۀ باب عمرو محاصره شده بود، ولی بمباران نشده بود، زیرا 72 سرباز سوری در یک فروشگاه بزرگ در محاصره به سر می بردند. جهاد طلبان خانه های مسیحیان را تخریب می کردند تا چنین اعمالی را به جمهوری عرب سوریه نسبت دهند. جهاد طلبان روی پشت بامها لاستیک ماشین آتش می زدند تا با دود ضخیم صحنه آرائیهایشان را تکمیل کنند. اسپانیا 24 و الجزیره روزنامه نگارانی را که در محل حضور داشتند تأمین مالی و دادگاه انقلابی را نیز مدیریت می کردند. جسد 150 از قربانیان که به حکم دادگاه انقلابی با حضور مردم سر بریده شدند، مثل قربانیان بمباران به نمایش گذاشته شد. در محل، یک نویسندۀ فرانسوی- و- اسرائیلی مشخور و « آلامد » به نام جوناتان لیتل Jonathan Littell نیز آمده بود تا به زیبائی چنین « انقلابی » قسم یاد کند. سر انجام می توانستیم از « شقاوت رژیم » تصاویری « واقعی » داشته باشیم.
[ویدئو]
در سال 2013، اسپانیا یک شرکت ارتباطاتی در خدمت گروه های جهاد طلب، به نام InCoStrat ایجاد کرد، نشانه واره ها، ویدئو به وسیلۀ تلفن همراه و برگ تبلیغاتی برای صدها گروه جها طلب تهیه کرد تا این توهم را در اذهان عمومی ایجاد کند که گوئی علیه جمهوری سوریه قیام مردمی در شرف تکوین است. در پیوند با SAS ها مهمترین گروه ها را در صحنه آرائیهایشان نشان دادند، برای مثال ارتش اسلامی. عربستان سعودی زره فرستاده بود و از طریق اردن تحویل داد. لباسهای همشکل نیز در اسپانیا تهیه شد و برای مراسم رسمی به جهاد طلبان تحویل دادند. صحنه آرائی ها کاملاً به دست حرفه ای ها انجام گرفت تا این توهم را دامن بزنند که گوئی یک ارتش منظم سازماندهی شده است که می تواند با ارتش عرب سوریه مقابله کند. می خواستند به گونه ای جلوه دهند که ما با یک جنگ داخلی روبرو هستیم، با وجود این، تصاویری که نشان داده شد، چیزی نبود بجز نمایش سیاهی لشگری که غالباً خارجی بودند.
[1] « Mesures à prendre contre la propagande en faveur d’une nouvelle guerre et contre ceux qui y incitent », Réseau Voltaire, 3 novembre 1947.
[2] « Condamnation de la propagande contre la paix », Réseau Voltaire, 17 novembre 1950.
[3] « Renforcement de la paix par la suppression des obstacles au libre échange des informations et des idées », Réseau Voltaire, 14 décembre 1954.
[4] « La chute de statue de Saddam Hussein », par Jean-Sébastien Farez, Réseau Voltaire, 15 avril 2003.
[5] « L’effet CNN », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 19 mai 2003.
[6] « Tienanmen, 20 ans après », par Domenico Losurdo, Traduction Marie-Ange Patrizio, Réseau Voltaire, 9 juin 2009.
[7] « Wadah Khanfar, Al-Jazeera et le triomphe de la propagande télévisuelle », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 23 septembre 2011.
[8] « L’OTAN prépare une vaste opération d’intoxication », par Thierry Meyssan, Komsomolskaïa Pravda (Russie), Réseau Voltaire, 10 juin 2012.
[9] « Le dessous du prix Nobel de la paix 2009 », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 13 octobre 2009.
[10] « Un réseau militaire d’intoxication », Réseau Voltaire, 8 décembre 2003.
[11] « Des islamistes Libyens en Syrie pour "aider" la révolution », par Daniel Iriarte, ABC (Espagne) , Réseau Voltaire, 18 décembre 2011.
[12] « Les journalistes-combattants de Baba Amr », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 3 mars 2012.
[13] “The Burial Brigade of Homs : An Executioner for Syria’s Rebels Tells His Story”, Ulrike Putz, Der Spiegel, March 29th, 2012.
[14] « Comment le Royaume-Uni met en scène les jihadistes », Réseau Voltaire, 13 mai 2016.
لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article191773.html
ترجمۀ حمید محوی
سوریه : چگونه خسارات جنگ را محدود کنیم. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
سوریه : چگونه خسارات جنگ را محدود کنیم
تی یری میسان
Syrie : la guerre peut-être limitée
par Thierry Meyssan
هر بار که ارتش عرب سوریه بر جهاد طلبان پیروز می شود، از نو مبارزان جهاد طلب تازه ای در گروه های هزاران نفری وارد کشور می شوند. در این صورت نتیجه می گیریم که این جنگ از بیرون تغذیه می شود و تا وقتی که سربازانی را برای کشتن و مردن به سوریه بفرستند ادامه خواهد یافت. بر اساس این امر، باید به دلایل بیرونی که تداوم این جنگ را تضمین می کنند پی ببریم. در نتیجه، فقط در چنین صورتی ست که می توانیم به طرح استراتژی خاصی بیاندیشیم که ازخسارات جانی جلوگیری کند.
شبکۀ ولتر| دمشق (سوریه)| 11 مه 2016
« راه ابریشم » دوران باستان ایران را به ساحل سوریه متصل می کرد و از عراق و پالمیرا می گذشت. از دیدگاه جغرافیائی راه بزرگ ارتباطی دیگری در فراسوی صحرا وجود ندارد. در نتیجه، شهر پالمیرا به هدف مرکزی جنگ در سوریه تبدیل شد. پس از تسخیر آن در طول یک سال به دست داعشی ها افتاد، سپس ارتش عرب سوریه شهر قدیمی را آزاد کرد، و اخیراً در آنجا روی ویرانه های شهر قدیمی، به مناسبت جشن پیروزی علیه تروریستها، دو کنسرت موسیقی برای تلویزیون سوریه و روسیه اجرا کردند.
بیش از 5 سال است که سوریه در جنگ به سر می برد. در آغاز، کسانی که جزء پشتیبانان این جنگ بودند، آن را به مثابه گسترش « بهار عرب » تعریف می کردند. ولی امروز هیچکس از این گفتار دفاع نمی کند. درک چنین موضوعی خیلی ساده است، زیرا دولت هائی که « فصل بهار » را دیدند، سرنگون شدند. خیلی به دور از تمایلات دموکراتیک، این رویدادها چیزی نبود بجز راهکاری برای تغییر رژیمهای لائیک به نفع اخوان المسلمین.
از این پس می گویند که « بهار عرب » در سوریه با مداخلۀ نیروهای دیگر ربوده شده و « انقلاب » یعنی انقلابی که هرگز وجود خارجی نداشته بدست جهاد طلبانی که وجود خارجی دارند از هم دریده شده است.
همان گونه که ولادیمیر پوتین نیز تشخیص داده، در وحلۀ نخست، رفتار غربیها و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس ناموزون است. در جبهۀ جنگ، ناممکن است که همزمان علیه جهاد طلبان و جمهوری عرب سوریه اقدام کنند و بعد مدعی شوند که در جبهۀ سومی موضع گرفته اند. بر اساس این امر، هیچکس رسماً جبهه اش را انتخاب نمی کند، تا جنگ همچنان ادامه یابد.
حقیقت این است که این جنگ انگیزۀ و علت داخلی ندارد، از منطقه نیز بروز نکرده بلکه ابعاد جهانی دارد. وقتی کنگرۀ ایالات متحده Syrian Accountability Actرا در سال 2003 اعلام کرد و به آن رأی داد، هدف دیک چنی دست گذاشتن روی ذخاور عظیم گاز کشور بود. امروز می دانیم که « اوج نفت »، نفت خام، پایان نفت را رقم نمی زند و واشنگتن بزودی از ذخیرۀ هیدروکربور خلیج مکزیک بهره برداری خواهد کرد. در نتیجه، هدف استراتژیک ایالات متحده تغییر کرده است. از این پس، محصور کردن گسترش اقتصادی و سیاسی چین و روسیه در برنامه پیشبینی شده و بر آن است تا این کشورها را مجبور سازد که تبادلات بازرگانی خود را از راه دریائی انجام دهند، یعنی راهی که ناوگان دریائی و ناوهای هواپیمابر ایالات متحده در کنترل خود دارند.
رئیس جمهور چین، شی جین پینگ به محض این که در سال 2012 به قدرت دست یافت برنامۀ آیندۀ کشورش را با ساخت دو راه بازرگانیِ قاره ای به سوی اتحادیۀ اروپا برای رهائی از این موانع اعلام کرد. نخستین راه، با جادۀ ابریشم قدیمی تطبیق می کند، و دومین راه از روسیه به سوی آلمان طراحی شده است. در نتیجه، فوراً آتش به هیزم افتاد : ابتدا هدف جنگ در سوریه از این پس تغییر رژیم نیست، بلکه صرفاً در پی ایجاد هرج و مرج است، و همین هرج و مرج بی آن که دلیل موجهی داشته باشد در اوکراین راه اندازی شد. سپس، بلاروس به ترکیه نزدیک شد و ایالات متحده از شمال اروپا را به دو نیم تقسیم کرد، و دو جنگ بی پایان موجب انسداد دو جادۀ بازرگانی شد.
خبر خوب، این است که هیچکس نمی تواند پیروزی در اوکراین را به ازای شکست در سوریه بدست آورد، زیرا این دو جنگ هدف یگانه ای دارد. خبر بد، این است که تا وقتی که چین و روسیه محور ارتباطیِ تازه ای را ایجاد نکنند، هرج مرج در دو جبهه ادامه خواهد یافت.
در نتیجه، هیچ امیدی به گفتگو با کسانی نیست که مزد گرفته اند تا هرج و مرج را تداوم بدهند. بهتر این است که جانب واقع گرائی رعایت کنیم و بپذیریم که مفهوم عمیق این جنگها چیزی نیست بجز راهکار واشنگتن برای قطع دو جادۀ ابریشم. فقط در این صورت تشخیص منافع متعدد ممکن خواهد شد و می توانیم برای مناطق مسکونی ثبات ایجاد کنیم.
لینک متن در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article191672.html
ترجمۀ حمید محوی
بیمارستان حلب هفت ماه پیش تخریب شده بود
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
9 مه 2016
شبکۀ ولتر
بیمارستان حلب هفت ماه پیش تخریب شده بود
L’hôpital d’Alep avait été détruit, il y a sept mois
شبکۀ ولتر|5 مه 2016
عکس 15 اکتبر 2015
وزارت دفاع روسیه
Photographie du 15 octobre 2015
© Ministère russe de la Défense
وزیر دفاع روسیه تصاویر ماهواره ای از بیمارستان القدس حلب را منتشر کرد. تخریب این بیمارستان در 27 آوریل 2016 به نیروی هوائی جمهوری عرب سوریه نسبت داده بودند. در حالی که 7 ماه پیش تخریب شده بود.
عکس در تاریخ 29 آوریل 2016
وزارت دفاع روسیه
Photographie du 29 avril 2016
© Ministère russe de la Défense
انتشار گزارش بمباران این بیمارستان توسط پزشکی بدون مرز صورت گرفت. دربارۀ پزشکی بدون مرز باید بدانیم که در واقع یک انجمن بشردوستانه است که برنارد کوشنر Bernard Kouchner آن را برای سرویس های مخفی فرانسه طی جنگ بیافرا بنیانگذاری کرد.
لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article191644.html
ترجمۀ حمید محوی
سیاست خارجی ایالات متحده. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
شبکۀ ولتر
سیاست خارجی ایالات متحده
تی یری میسان
La politique étrangère US
par Thierry Meyssan
امروز، سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا غالباً چهرۀ متناقضی از خود نشان می دهد، این موضوع را می توانیم به روشنی در رویاروئی گروه های تشکل یافته توسط پنتاگون علیه گروه های تشکل یافته توسط سازمان سیا در سوریه ببینیم. با وجود این، چنین امری کاملاً در دو نقطه با یکدیگر همآهنگ می شود : تقسیم اروپا، بین اتحادیۀ اروپا از یکسو و روسیه از سوی دیگر؛ و تقسیم خاور دور، بین اتحادیۀ کشورهای جنوب شرقی آسیا از یکسو و چین از سوی دیگر. چرا و چگونه می توانیم این موضوع را پیشبینی کنیم.
شبکۀ ولتر|دمشق(سوریه)| 9 مه 2016
برای توضیح، و در نتیجه پیشبینی سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا، طی بیش از یک قرن سیاست انزوا طلب و مداخله جو ( les isolationnistes et les interventionnistes ) را در مقابل یکدیگر قراردادند. اولین گروه در خط « پدران زائر» (« Pères pèlerins ») بودند که از اروپای قدیمی گریختند تا جهانی نوینی را بر اساس ارزشهای مذهبی و به دور از ابتذال اروپائی بنیانگذاری کنند. گروه دوم، در ادامۀ سنت برخی از « پدران زائر» نه فقط خواهان کسب استقلال بودند، بلکه به سهم خودشان می خواستند امپراتوری بریتانیا را تداوم ببخشند.
امروز، چنین تفکیکی دیگر بی معنی بنظر می رسد، زیرا از این پس طرح زندگی در انزوا و خودکفائی و خود بسندگی، حتی در کشور پهناوری مانند ایالات متحده ناممکن است. گرچه بر حسب رایج، رقبای سیاست انزوا طلب را متهم می کنند، ولی بجز ران پال Ron Paul، هیچ سیاستمدار آمریکائی از این نظریه دفاع نمی کند.
این بحث بین طرفداران جنگ پی در پی و استفادۀ حساب شده از قدرت ادامه دارد. اگر به پژوهشهای اساتیدی مانند مارتین گیلنز Martin Gilens و بنیامین پیج Benjamin I. Page باور داشته باشیم، سیاست کنونی ایالات متحده به تصمیم گروهی از منافع بستگی دارد که مستقل از خواست شهروندان عمل می کند(1). در نتیجه در این بحث و جدل، نفوذ مجتمعات صنعتی نظامی که بر اقتصاد ایالات متحده تسلط دارند امری طبیعی و روشن است که در تداوم جنگ های « بی پایان » ذینفع هستند، و از سوی دیگر شرکت های عوارض گیری (نرم افرازی، فن آوری برتر، تفریح) صف آرائی کرده اند که بیشتر به فضای مجازی تعلق دارند و در هر نقطه ای از جهان که در صلح به سر می برد سهم مالیاتی خودشان را می گیرند.
در این تحلیل موضوع دسترسی به مواد اولیه و منابع انرژی را حذف کردیم، یعنی موضوعی که طی قرن نوزدهم و بیستم وجه غالب را داشت، ولی از شدت آن کاسته شده، بی آن که اهمیت آن کاملاً منتفی شده باشد.
از دوران طرح « نظریۀ کارتر » که دسترسی به هیدروکربور « خاورمیانۀ بزرگ » را به مثابه امر حیاتی برای « امنیت ملی » تعبیر می کرد، دیدیم که واشنگتن پس از ایجاد مرکز فرماندهی با بیش از 500000 نظامی در خلیج فارس مدعی کنترل تمام منطقه شد. به یاد می آوریم که با آگاهی به «نقطۀ اوج نفت»، دیک چنی تصمیم گرفت برای «بهار عرب» و جنگ علیه همۀ کشورهای منطقه که زیر کنترل او نبودند تدارک ببیند. ولی این سیاست در مرحلۀ اجرائی اعتبار اولیۀ خود را از دست داد، زیرا ایالات متحده علاوه بر نفت شیست، هیدروکربور خلیج مکزیک را زیر کنترل خود گرفت. در نتیجه، در سالهای آینده نه تنها «خاورمیانۀ بزرگ» را رها خواهد کرد، بلکه ممکن است جنگ بزرگی علیه ونزوئلا بر پا کند، یعنی یگانه کشوری که با قدرت متوسط می تواند رقیب ایالات متحده باشد و استخراج نفت از خلیج مکزیک را تهدید کند.
رئیس جمهور آمریکا بارک اوباما در مصاحباتش با مجلۀ آتلانتیک The Atlantic بر آن بود تا نظریاتش را توضیح دهد(2). او به تفصیل و کراراً به کسانی که او را به تناقض و ضعف متهم می دانند پاسخ گفته است، به ویژه دربارۀ خط قرمز در سوریه. در واقع او اعلام کرده بود که کاربرد سلاح شیمیائی خط قرمزی است که نباید نقض شود، ولی وقتی دولت او اعلام کرد که جمهوری عرب سوریه علیه مردم خودش از چنین سلاحی استفاده کرده، اوباما از اعلام جنگی جدید خود داری کرد. با کنار گذاشتن راستی و درستی چنین اتهامی، رئیس جمهور اظهار داشت که ایالات متحده هیچ نفعی در چنین جنگی ندارد و سزاوار نمی داند که جان سربازانش را بخطر بیاندازد، و نیروهایش را برای دفاع از منافع ملی در جائی که واقعاً تهدیدی وجود داشته باشد حفظ خواهد کرد. این همان گوهر اصلی نظریۀ اوباما را تشکیل می دهد.
تهدیدات واقعی کدامند؟ رئیس جمهور این موضوع را به سکوت برگزار می کند و چیزی دربارۀ این موضوع نمی گوید. حد اکثر می توانیم بررسی های شورای ملی اطلاعات آمریکا و اشارات پیشین به قدرت گروهای ذینفع را مد نظر قرار دهیم. در این صورت می توانیم نتیجه بگیریم که ایالات متحده « نظریۀ جرج بوش » پسا 11 سپتامبر را برای تسلط جهانی رها کرده و به نظریۀ پدرش بازگشته است : یعنی بازگشت به کمال مطلوب در مناسبات بازرگانی. وقتی جنگ سرد به پایان رسید در نبود مبارزه، سرنوشت دوران به یگانه رقابت اقتصادی در بطن ساخت و ساز نظام سرمایه داری مقررات زدائی شده واگذار شد.
علاوه بر این، برای اطمینان حاصل نمودن از خاتمۀ منازعات ایدئولوژیک نیز بود که اوباما به کوبا و ایران نزدیک شد. زیرا ضروری بود که از مخالفت این دو دولت انقلابی کاسته شود، یعنی یگانه دولتهائی که نه تنها برتری ایالات متحده را نمی پذیرفتند بلکه به قواعد بازی بین المللی نیز معترض بودند. فقدان حسن نیتی که ایالات متحده در اجرای توافقات 5+1 به سادگی نشان داد که آمریکائی ها کاری به مسئلۀ هسته ای ایران نداشتند، و فقط می خواستند انقلاب خمینیست را زیر کنترل خود داشته باشند.
در چهارچوب چنین شرایطی است که شاهد بازگشت « نظریۀ ولفوویتز » هستیم که مبنی بر آن همۀ امور باید به نحوی پیشبینی شود که از ظهور رقیب جدید جلوگیری شود، و این کار عملاً با درهم شکستن اتحادیۀ اروپا آغاز شد. بنظر می رسید که این استراتژی به دلیل توجهی که بیداری چین داشت تغییر کرده است. بر اساس این امر می توانستیم حدس بزنیم که محور استراتژی به سوی خاور دور تغییر خواهد کرد، و ایالات متحده نیروهایش را برای استقرار در منطقۀ جدید و به هدف کنترل چین از خاور میانۀ بزرگ بیرون خواهد کشید. گرچه پنتاگون هذیان نئو محافظه کاران را برای تخریب چین رها کرده، ولی بر آن است که نقش چین را صرفاً به زمینۀ اقتصادی محدود کند و از هر گونه نفوذ سیاسی این کشور خارج از مرزهایش جلوگیری نماید.
با وجود این، بر خلاف محور خاور دور، می بینیم که ایالات متحده اندکی نیروهایش را در اقیانوس آرام تقویت کرده ولی به ویژه در اروپای مرکزی مستقر شده است. در حالی که جنگ در فلسطین و یمن، سوریه و عراق ادامه دارد، و در لیبی نیز سلاح ها دوباره به سخن خواهند آمد، و نبرد تازه ای در اوکراین آغاز شده است. در نتیجه، برای چنین تحولی دو تعبیر مختلف می توانیم مطرح کنیم.
از یکسو، می توانیم بگوئیم که گسترش نظامی در مرز روسیه که به پاسخ نظامی روسیه می انجامد به هیچ وجه صلح را تهدید نمی کند. در واقع خیلی خطرناک است ولی مطلقاً چنین جنگی ضروری نیست. در نتیجه، جنگ در اوکراین به سوی روسیه معطوف نخواهد شد، ولی تهدید روسیه علیه اروپا را به شکل مصنوعی و تبلیغاتی مطرح خواهد کرد و در پی آن آبشاری از تحریم و ضد تحریم به ایالات متحده اجازه خواهد داد که هم پیمانان ساده دلش را محافظت کند.
از سوی دیگر، می توانیم بگوئیم که آیندۀ اقتصادی ایالات متحده به کنترل مبادلات بین المللی و در نتیجه حفظ ترابری دریائی بستگی دارد (3). در حالی که، گسترش اقتصادی روسیه و چین به رهائی از قیومیت ایالات متحده و در نتیجه ایجاد جاده های بازرگانی قاره ای. این طرح رئیس جمهور چین شی جین پینگ است، یعنی ایجاد دو جادۀ ابریشم که یکی از آنها منطبق است بر جادۀ قدیمی که از آسیای مرکزی، پاکستان، ایران، عراق و سوریه تا مدیترانه عبور می کند. جادۀ دوم از روسیه تا آلمان. امروز، هر دو جاده در شامات و اروپا از راه اوکراین توسط داعش در شامات بسته شده است.
موضوع ترابری دریائی با پشتیبانی از راهزنان دریائی شاخ آفریقا در مرکز استراتژی ایالات متحده در آغاز قرن بیست و یکم مطرح شد (4)؛ وقتی مسکو و پکن نیروی دریائی شان را به منطقه گسیل کردند، این استراتژی مختوم شد. با وجود این، چین حتا با دو برابر کردن کانال سوئز در مصر، دسترسی به تنگۀ باب المندب از طریق جیبو تی زیر کنترل رسمی القاعده در امارات اسلامی مکلا می باشد.
به کنترل راه های بازرگانی، باید مبادلات بازرگانی را نیز اضافه کنیم. دادگستری ایالات متحده ضوابطی را تنظیم کرده است که به تدریج به بانکهای سراسر جهان تحمیل می کند. در این مورد نیز، روسیه نظام مبادلۀ بانکی خاص خودش را ایجاد کرده، در حالی که چین نیز به سهم خودش از تبدیل پول چینی به دلار امتناع ورزیده تا دچار محدودیت هائی نشود که ایالات متحده اعلام کرده است.
اگر این تحلیل درست باشد، جنگهای جاری در سوریه، عراق، اوکراین وقتی متوقف خواهند شد که روسیه و چین راه بازرگانی دیگری را به اروپای غربی به حالت امن درآورده باشند. در این زمینه، تلاش های ایالات متحده را می بینیم که پس از مدتهای مدید مبارزه علیه بلاروس، برآن است تا این کشور را به جبهۀ خودشان جذب کند. به سخن دیگر، ایالات متحده با گسترش دیوار اوکراین می خواهد از خط فاصل بین اروپای غربی و شرقی اطمینان حاصل کند.
در چنین چشم اندازی، هدف گفتگوهای بازرگانیِ ایالات متحده با اتحادیۀ اروپا (پیمان تجاری و سرمایه گذاری ترنس آتلانتیک) و اتحادیۀ کشورهای جنوب شرقی آسیا (شرکت ترنس پسیفیک) تقویت داد و ستد نیست، بلکه حذف روسیه و چین از این بازارها را پی گیری می کند. به شکل احمقانه ای اروپاییها و آسیاییها در گفتگوهایشان بجای درخواست ورود روسیه و چین، روی انتخاب شاخص های تولید متمرکز شده اند.
آخرین موضوعی که در مصاحبات اوباما در مجلۀ آتلانتیک می تواند مد نظر ما قرار گیرد، این است که ایالات متحده می خواهد پیمانهایش را به روز رسانی کند، و آنها را با نظریۀ استراتژیک نوینش تطبیق دهد. بر اساس این امر، پشتیبانی از سعودیها که در دوران نفت خاورمیانه اولویت داشت،از این پس نه تنها هیچ سودی در بر ندارد بلکه به بار سنگین نیز تبدیل شده است. و علاوه بر این، « مناسبات ویژه » با بریتانیا که برای کنترل اقیانوسها ( منشور آتلانتیک ) و بازسازی جهان تک قطبی (جنگ علیه عراق) حائز اهمیت بود، دیگر نفع خاصی ندارد و باید دوباره بازبینی شود. بی آن که پشتیبانی هزینه بردار از اسرائیل را فراموش کنیم که از این پس تاریخ مصرفش در خاورمیانه به پایان رسیده، و تداوم آن ضرورتی نخواهد داشت، مگر اینکه تل آویو در دیگر مناطق دنیا کارآئی خود را نشان دهد.
نکاتی که در اینجا مطرح کردیم مربوط به اردوی انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده نیست که از یکسو مجتمعات صنعتی و نظامی و ایدوئولوژی سفید پوستان آنگلوساکسون پروتستان به نمایندگی هیلاری کلینتون، و از سوی دیگر صنایع دیگر عوارضی و « رؤیای آمریکائی » به نمایندکی دونالد ترامپ (5) را در برابر یکیدگر قرار می دهد. خشونت این اردوی انتخاباتی گواه بر ضرورت تعدیل این نیروها در دوران پسا برتری جوئی بی رقیب در رویکرد جنگ طلبانه از سال 1995 است.
وقتی جبهه ای که امروز دونالد ترامپ نمایندگی آن را به عهده دارد پیروز شد، باید شاهد پایان جنگهای کنونی باشیم، ولی فشار بازدارنده ای برای پرداخت حق انحصارات و حقوق نویسنده و مخترع اعمال خواهد شد. در صورتی که پیروزی این جبهه به تأخیر بیافتد، ایالات متحده باید با قیام مردم و شورش مقابله کند. در نتیجه، خیلی به سختی بتوانیم سیاست خارجی ایالات متحده را پیشبینی کنیم.
[1] « Testing Theories of American Politics : Elites, Interest Groups, and Average Citizens », Martin Gilens and Benjamin I. Page, Perspectives on Politics, Volume 12, Issue 03, September 2014, pp. 564-581.
[2] « La Doctrine Obama », par Jeffrey Goldberg, The Atlantic (États-Unis) , Réseau Voltaire, 10 mars 2016.
[3] “The Geopolitics of American Global Decline”, by Alfred McCoy, Tom Dispatch (USA) , Voltaire Network, 22 June 2015.
[4] « Pirates, corsaires et flibustiers du XXIe siècle », par Thierry Meyssan, Оdnako (Russie) , Réseau Voltaire, 25 juin 2010.
[5] « Qui sera le prochain président des États-Unis ? », « Mattis contre Trump », par Thierry Meyssan, Al-Watan (Syrie), Réseau Voltaire, 4 avril et 3 mai 2016
ترجمۀ حمید محوی
اسپوتنیک : حضور اشباح خبیثه در دهکدۀ هندی، و خودکشی مردم دهکده؟
اسپوتنیک
8 مه 2016
حضور اشباح خبیثه در دهکدۀ هندی، و خودکشی مردم دهکده؟
ساکنان یک دهکدۀ کوچک هندی، پس از خودکشی های اسرارآمیزی که طی سال گذشته شاهد آن بودند، بر این باور بودند که دهکدۀ آنها به تصرف اشباح خبیثه درآمده است، ولی پژوهشگرانی که بررسی این وقایع را به عهده گرفته بودند به نتایج شگفت آور دیگری رسیدند.
دهکدۀ بادی Bad در منطقۀ خارگون Khargone (در مرکز هند) با جمعیتی معادل 2500 نفر به شکل فوق العاده ای در سال گذشته شاهد خودکشی اهالی دهکده بودند، به گزارش Press TV تا کنون 80 نفر خودکشی کرده اند.
راجندرا سیسودیا Rajendra Sisodiya رئیس دهکده کفت که مادر و برادرش بین افرادی بودند که خودکشی کرده اند. پسر عمویش جیوان Jeevan که رئیس پیشین دهکده بود، او نیز خود را جلوی خانه اش به دار آویخت و زندگی اش خاتمه داد.
آشوک ورما Ashok Verma، یکی از کارمندان محلی مدیرییت هیئت ویژه ای را به عهده داشت که برای بررسی این رویداها و کشف منشأ آن گسیل شده بود. او اظهار داشت که «وضعیت وخیمی پیش آمده و ما باید خیلی با شتاب دست به کار شویم. روستائیان اعتماد به نفس و انگیزه ندارند و مشاوره با آنها از اهمیت بسیاری برخوردار است.
راجندرا سیسودیا تأکید کرد که هر یک از 320 خانواده ای که در این دهکده زندگی می کنند، دست کم یک نفر از اعضایشان را طی همین خودکشی ها از دست داده اند. به گفتۀ او، افزایش فوق العادۀ مرگ و میرها به دلیل مداخلۀ ارواح خبیثه بوده است.
با وجود این، پژوهشگران علمی پس از تحقیقات پی بردند که این خودکشی ها مرتبط است به استفاده از مواد دفع آفات که به شکل گسترده در کشت پنبه در اطراف دهکده به کار برده شده است. سریکانس ردی Srikanth Reddy روانپزشک گفت که مواد شیمیائی برای دفع آفات می تواند عامل افسردگی و اسکیزوفرنی نزد افراد آدمی باشد، و یادآور شد که در چین نیز چند سال پیش در اثر استفاده از همین مواد شیمیائی برای دفع آفات موج خودکشی نزد دهقانان چینی اوج گرفت.
سریکانس ردی اضافه کرد : « برای مردم محلی افسردگی موضوعی نیست که به سادگی بتوانند آن را شناسائی کنند. وقتی نمی توانند دلیل روشنی بیابند، فوراً آن را با سطح شناخت بومیشان از پدیده ها توضیح می دهند، مثل حضور ارواح خبیثه.»
منطقۀ خورگون یکی از 250 منطقۀ به ثبت رسیده در هندوستان و فقیر ترین و خرافاتی ترین آنهاست.
لینک متن در اسپوتنیک :
https://fr.sputniknews.com/societe/201605081024828925-inde-suicides-presence-demoniaque/
ترجمۀ حمید محوی
کسانی که سر نخ بحران مهاجرت را در دست دارند. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
2 مه 2016
کسانی که سر نخ بحران مهاجرت را در دست دارند
Les tireurs de ficelles de la crise migratoire
par Thierry Meyssan
زندگینامۀ سه سازمان دهندۀ اصلی بحران مهاجرت، و پاسخی که اتحادیۀ اروپا به این مسئله داده است، گواه بر مناسبات آنان با دولت ایالات متحده و خواستشان مبنی بر الغای مرزها می باشد. از دیدگاه آنان، مهاجرت کنونی مشکل بشری به حساب نمی آید، بلکه فرصتی است برای به اجرا گذاشتن نظریاتشان.
شبکۀ ولتر| دمشق (سوریه)| 2 مه 2016
پیتر ساترلند، نمایندۀ ویژۀ دبیر کل سازمان ملل متحد، مسئول سازمان بین المللی مهاجرت
Peter Sutherlandپیتر ساترلند
ایرلندی، مدیر اجرائی کمیسیون ضامن رواند رقابت در اروپا، سپس مدیر کل سازمان جهانی تجارت (95-1993)، مدیر پیشین بریتیش پترولیوم (2009-1997)، مدیر گلدمن ساکس بین المللی (2015-1995)، مدیر پیشین گروه بیلدربرگ، رئیس بخش اروپائی کمیسیون سه جانبه (la Commission trilatérale )، و معاون ریاست میز گرد صنایع اروپائی.
آقای ساترلند از هیچ فرصتی برای یادآوری وظیفۀ اخلاقی برای کمک به پناهندگان فروگذاری نکرده است [کاتولیک سنتی، مشاور مدرسۀ عالی بازرگانی متعلق به اوپوس دئی l’Opus Dei(گروه کاتولیک های محافظه کار) ، و از سال 2006، مشاور اوقاف مرکز کلیسای کاتولیک]، او به ویژه مدیحه گوی مهاجرت بین المللی است. در سخنرانی 21 ژوئن 2012 در مقابل کمیسیون امور داخلیِ مجلس اعیان بریتانیا، ساترلند اعلام کرد که هرفردی باید حق داشته باشد در هر کشوری که بخواهد تحصیل و کار کند، یعنی فراخواستی که با هر گونه سیاست محدود کنندۀ امر مهاجرت ناسازگار است؛ و با وجود نظریات شهروندان کشورهای میزبان، مهاجرت حرکتی فوق العاده ای در گسترش اقتصادی به وجود می آورد. او نتیجه می گیرد که اتحادیۀ اروپا باید انسجام ملی را از بین ببرد (1).
گرالد کنوس، مدیر و بنیانگذار l’European Security Intitiative (ESI) (ابتکار عمل امنیتی اروپا)
Gerald Knaus, directeur-fondateur de l’European Security Intitiative (ESI)
Gerald Knausگرالد کنوس
جامعه شناس اتریشی. او بین سالهای 1993 تا 1994 در بلژیک، بوسنی و هرزگوین، و کوزووُ (در پایان مأموریت برنارد کوشنر)، ابتدا برای سازمان غیر دولتی و سپس برای اتحادیۀ اروپا کار می کرد. او پژوهشهایش را بین سالهای 2005 تا 2011 در Carr Center for Human Rights Policy (مرکز تحقیقاتی دربارۀ حقوق بشر) در دانشگاه هاروارد ادامه داد و در پایان Can Intervention Work ?. را منتشر کرد. در سال 1999، او در بوسنی و هرزگوین ESI را بنیانگذاری می کند ( European Security Intitiative ابتکار عمل امنیتی اروپا).
این مؤسسه نخستین بودجۀ خود را از ایالات متحده، بنیاد صلح US Institute of Peace دریافت کرد، این بنیاد در عین حال در پیوند تنگاتنگ با بنیاد ملی برای دموکراسی National Endowment for Democracy و بنیاد کارنگی Carnegi Foundation و مؤسسۀ آمریکن اینترپرایز است.
علاوه بر این، او از سوی اوبرین o’Brien و جیمز دوبینز James Dobbins در وزارت امور خارجه و توسط لئون فوئرس Leon Fuerth در کاخ سفید پذیرفته شد. به زودی، مؤسسۀ ابتکار عمل امنیتی اروپا توسط :
German Marshall Fund, la Mott Foundation, l’Open Society Institute (de George Soros),la Rockefeller Brothers Foundation بنیاد برادران راکفلر
و دولتهای هلند، ایرلند، لوکزامبورگ، نروژ، سوئد و و سوئیس بودجه دریافت می کند.
در سال 2004، او گزارشی منتشر کرد که در آن اتهام اخراج 200000 صربی از کوزووُ را یک دروغ تبلیغاتی روس نامید. در سال 2005، نظریۀ تازه ای را مطرح کرد که مبنی بر آن احزاب سیاسی ترکیه AKPرا تشکیلاتی معرفی می کند که به تعبیری خاص «اسلام کلوینیست» و در پی گسترش نوعی « دموکراسی اسلامی» است.
در کتابش زیرا عنوان Can Intervention Work ?که به همکاری روری استوارت Rory Stewart، قیم پیشین شاهزاده های بریتانیا ویلیام William و هاری Harry. گرالد کنوس با او در کوزووُ آشنا شد که متعاقباً طی اشغال عراق به جمع معاونان پل برمر Paul Bremmer nv در استان میسان Meyssan پیوست، سپس مدیر Carr Center for Human Rights Policy مرکز حقوق بشر، او از جنگ های ایالات متحده دفاع می کند و نظریۀ تازه ای درباب استعمار عرضه کرده است. به گفتۀ او، « مداخلۀ بشر دوستانه» دارای قانونیت است؛ ولی پیروزی آن مستلزم توجه به واقعیات محلی خواهد بود. در نتیجه از نظریات ریچار هولبورک Richard Hoolbroke که در کوزووُ با او آشنا شده بود نیز یاد می کند. سامانتا پاور Samantha Power که او نیز همکار قدیمی هولبورک و بنیانگذار Carr Center for Human Rights Policy بود و پژوهشهایش را در همین چهارچوب به پیش می برد، از کتاب او پشتیبانی کرد (2)
دیدریک سامسوم، نمایندۀ هلندی، رئیس حزب کار
Diederik Samsom
فیزیکدان هسته ای، مدیر پیشین اردوی آب و هوا و انرژی در «گرینپیس» (صلح سبز)، نمایندۀ برگزیده از سال 2003، او ریاست پارلمانی گروه خود را نیز به عهده دارد، بعداً به ریاست حزب خودش ارتقاء یافت. با وجود این، در کسب مقام ریاست پارلمان و مقام نخست وزیری شکست خورد. در نتیجه از پیوستن به دولت ائتلافی که از آن دفاع می کرد امتناع نمود و رئیس گروه در مجلس خود باقی ماند.
ضریب هوشی او 136 و دو بار کنکور تلویزیونی آزمون هوش را برنده شده است. او خود را خدا ناباور مبارز معرفی می کند، سیگار نمی کشد و گیاه خوار است. او با نخست وزیر مارک روت Mark Rutte در ژوئن 2014 به گروه بیلدربرگ دعوت شده بود، در آنجا توانست با پیتر ساترلند گفتگو کند، ولی نه با روری استوارت Rory Stewart که تنها در گردهمآئی 2012 دعوت شده بود.
به گفتۀ دیدبانان سیاسی هلندی، او قربانی اصلی همه پرسی برای پشتیبانی از توافق اروپا با اوکراین است. زیرا او شخصاً در بارۀ این موضوع علیه روسیه موضع گیری کرده بود. بر اساس آمار، نتیجۀ شکست او، کاهش نصف تا سه چهارمِ نفوذ حزب او بود.
[1] “EU should ’undermine national homogeneity’ says UN migration chief”, Brian Wheeler, BBC, June 21st, 2012.
[2] « La face cachée de l’Administration Obama », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 10 novembre 2015
ترجمۀ حمید محوی
چگونه اتحادیۀ اروپا با پناهندگان سوریه بازی می کند. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
2 مه 2016
چگونه اتحادیۀ اروپا با پناهندگان سوریه بازی می کند
تی یری میسان
Comment l’Union européenne manipule les réfugiés syriens
par Thierry Meyssan
بحران پناهندگان که طی سه ماهۀ دوم سال 2015 اتحادیۀ اروپا را متأثر کرد، رویدادی ساختگی بود. با این حساب، چندین گروه تلاش کردند تا از این رویداد به مثابه ابزاری برای دستیابی به اهدافشان استفاده کنند : اهدافی مانند تخریب فرهنگ ملی، استخدام کارگران ارزان و یا برای توجیه تأمین مالی جنگ علیه سوریه. در تحلیل نهائی، وقتی موج بحران زا پس از وارد آوردن خساراتی چند فرونشست، وجه ممیزۀ مشکلات برجا مانده غالباً آفریقائی است.
شبکۀ ولتر|دمشق (سوریه)
Réseau Voltaire | Damas (Syrie)
ورود مهاجران افغان در ترکیه به یونان
به محض انتشار همآهنگ شدۀ عکس کودک خردسال کرد، به نام آلان کردی Aylan Kurdiکه جسد غرق شدۀ او را در 3 سپتامبر 2015 بر ساحل ترکیه کشف کرده بودند، افکار عمومی اروپا با تظاهرات عدیده واکنش نشان داد و به نفع پناهندگان بسیج شد. این رویداد رئیس جمهور فرانسه فرانسوآ هولاند و صدر اعظم آلمان آنجلا مرکل را واداشت تا فوراً برای یک «ساخت و ساز اروپائی جهت پذیرش دائمی و اجباری» تصمیم بگیرند، در حالی که جمعیت عظیمی از ناکجاآباد با پای پیاده راه افتاده بود و مرز بالکان را در هم می نوردید. یگانه فردی که علیه این موج ناگهانی مهاجران برخاست، نخست وزیر مجارستان ویکتور اوربان Viktor Orban بود.
پیشنهادات مؤسسۀ خارجیان در وضعیت غیر عادی (ESI)
تا پیش از این، مسئلۀ موج مهاجران به ویژه از آفریقا به ایتالیا، به مثابه یک مسئلۀ اقتصادی مطرح بود. به این مسئله، می بایستی یک مسئلۀ دیگر را نیز اضافه کنیم که به امور داخلی اتحادیۀ اروپا مربوط می شود : به گفتۀ رئیس کل صنایع سنگین آلمان اولریش گریلو، یعنی نیاز صنایع سنگین آلمان به 800000 کارگر اروپای شرقی که به فضای شنگن تعلق ندارند. ظرف امروز تا فردایِ طرح چنین مسئله ای، به این دو عنصر اقتصادی، مسئلۀ پناهندگانی را اضافه کردند که از مناطق جنگی گریخته بودند.
نخستین پیشنهاد عینی برای پاسخگوئی به وضعیت جدید در 17 سپتامبر 2015 از سوی انجمن خارجیان در وضعیت غیر عادی پیشنهاد شد، این انجمن در واقع یک اتاق فکری است که در برلن ایجاد شد. سپس در 4 اکتبر پیشنهادشان را به شکل مشخص تری مطرح کردند. مبنی بر پیشنهاد این اتاق فکری ترکیه می بایستی در چهارچوب توافقاتی از موج مهاجران به اتحادیۀ اروپا جلوگیری به عمل آورد، و در عین حال طی دوازده ماه بعدی انتقال 500000 پناهندۀ سوری را به اتحادیۀ اروپا سازماندهی کند. علاوه بر این، ترکیه باید متعهد شود مهاجران دیگری را که به شکل غیر قانونی می خواهند وارد اتحادیۀ اروپا شوند در خود بپذیرد و اتحادیه به ازای این همکاری، ویزا برای ورود تابعین ترکیه به کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا را لغو خواهد کرد.
انجمن مهاجران در وضعیت غیر عادی (یا غیر قانونی) مشخصاً می گوید که ابتکار عمل باید از سوی آلمان به مثابه پاسخ به مداخلۀ روسیه در سوریه صورت بگیرد « چنین امری در عین حال بازشناسی بحران سوریه به مثابه بحرانی بشری در سطح جهانی است که از دوران جنگ دوم جهانی تا کنون، اروپا با آن روبرو نبوده » (1).
در نتیجه،
1) اتاق فکری خارجیان در وضعیت غیر عادی بر این باور است که گریز پناهندگان سوری از «اختناق رژیم بشار» به پشتیبانی روسیه به مثابه امری طبیعی باید تلقی شود.
2) اتاق فکری خارجیان در وضعیت غیر عادی تنها پناهندگان سوری را به حساب می آورد و نه پناهندگان عراقی که آنان نیز از اختناق داعش می گریزند.
اتاق فکری خارجیان در وضعیت غیر عادی طرح خود را بطور مشخص برای اهداف زیر نیز تعریف کرده است :
1) پیشگیری از گسترش راست افراطی در اتریش (رئیس اتاق فکری اتریشی است)
2) آماده کردن طرح عملیاتی مشابه برای 1100000 پناهندۀ سوری که در حال حاضر در لبنان به سر می برند، و به آمریکای شمالی و استرالیا فرستاده خواهند شد. در اینجا ما با کار بست نظریۀ کلی گرینهیل Kelly Greenhill در باب « مدیریت استراتژی مهاجران به مثابه جنگ افزار» (2) روبرو هستیم، به همان صورتی که پژوهشگران انجمن خارجیان در وضعیت غیر عادی در جنگ کوزووُ مشاهده کرده بودند(3).
علاوه بر این، با پیشنهادشان مبنی بر بازگرداندن مهاجران به ترکیه، اتاق فکری مهاجران در وضعیت غیر عادی گویا فراموش کرده اند که این کشور مکان امنی برای پناهندگان نیست، زیرا ترکیه منشور 1951 مربوط به وضعیت پناهندگان را امضا نکرده است.
طرح مرکل
در 23 سپتامبر، شورای اتحادیۀ اروپایی بیانیه ای منتشر کرد و به سهم خود موضوع مهاجران و جنگ علیه سوریه را در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر دانست (4).
آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان در مصاحبه با آن ویل Anne Will روزنامه نگار تلویزیون ARD(شبکۀ رادیو و تلویزیون محلی در آلمان) در 7 اکتبر، طرح پیشنهادی اتاق فکری مهاجران در وضعیت غیر عادی را به سهم خود مطرح کرد.
برای معرفی طرح پیشنهادی، که از این پس « طرح مرکل» نامیده شده، اتاق فکری خارجیان در وضعیت غیر عادی در برلن، آنکارا، استانبول، استکهلم، بروکسل و لاهه گردهمآئی تشکیل می دهد.
مستقل از فوریتی که تجمع پناهندگان در بالکان به وجود آورده بود، اتحادیۀ اروپا برای حل مسئلۀ ساختاری مهاجران اقتصادی که از آفریقا آمده اند، در 12 نوامبر در والِتا گردهمآئی تشکیل داد. توافق بر این امر تکیه داشت که صندوق ویژه ای بالغ بر 1،8 میلیارد یورو برای طرح توسعه در چشم انداز اقتصاد محلی برای آفریقائی ایجاد کنند تا بتوانند در سرزمین خودشان باقی بمانند.
در 29 نوامبر، شورای اتحادیۀ اروپا این بار با ترکیه گردهمآئی دیگری تشکیل داد. « طرح مرکل » از سوی دو طرف پذیرفته شد. علاوه بر این، اولین پاکت حاوی 3 میلیارد پورو برای کمک به ترکیه اهداء کردند.
شورای اتحادیۀ اروپا این سخاوتمندی غیر منتظره را به ازای همکاری ترکیه برای سکنا دادن پناهندگان سوری توجیه کرد که تا کنون برای این کشور 8 میلیارد دلار هزینه برداشته است، ولی همین سخاوتمندی را از لبنان و اردن دریغ کردند، گرچه این دو کشور در مجموع بیش از ترکیه پذیرای پناهندگان سوری بوده است. علاوه بر این، شورای اتحادیۀ اروپا به گونه ای خودشان را نشان می دهند که گویی نمی دانند که پیش از این هزینه های ترکیه را سازمان ملل متحد، قطر و عربستان سعودی پرداخته اند و ترکیه دائماً شمال سوریه را غارت کرده (پیاده کردن ماشین ها، ابزارهای صنعتی و غارت اشیاء عتیقه) و جمع کل آنها خیلی بیشتر از هزینه هائی است که به عهده گرفته.
سرانجام، اکثر 2،7 میلیون پناهندۀ سوری در ترکیه جذب اقتصاد محلی شده اند، به گونه ای که کمتر از 240000 نفر زیر پوشش حفاظتی برنامۀ جهانی غذا به سر می برند.
در واقع، آلمان و فرانسه که مشوق این کمک مالی بوده اند، به این بهانه می خواهند به شکل غیر مستقیم ادامۀ جنگ علیه سوریه را تأمین مالی کنند، یعنی امری که به باور آنان با سرنگونی جمهوری عرب سوریه به سرگردانی پناهندگان پایان خواهد داد.
در 21 ژانویه 2016، مدیر اتاق فکری امور خارجیان در وضعیت غیر عادی، گرالد کنوس Gerald Knaus (5) در ستون آزاد روزنامۀ زوددویچه تسایتونگ مقاله منتشر می کند. او مدافع اصل همکاری نزدیکتر و مستقیم بین آلمان و ترکیه است، و برای چنین امری مراجعه به اتحادیۀ اروپا را ضروری نمی داند. او نتیجه می گیرد که شکست « طرح مرکل » «به تقویت آنانی می انجامد که می خواهند حق پناهندگی را از بین ببرند، ضد پناهندگان، اتحادیۀ اروپا، ترکیه و مسلمانانند، و از پوتین پشتیبانی می کنند» (6).
گرالد کنوس توضیح نمی دهد به چه علتی همکاری مستقیم بین برلن و آنکارا بی آن که از بروکسل عبور کند، به نفع مبارزه علیه آنانی تمام می شود که مخالف اتحادیۀ اروپا هستند. او حتی توضیح نمی دهد که چرا روسیه خواستار غرق کردن پناهندگان در دریای اژه است و می خواهد آنان را بکشد.
هیچکس به این یاوه گوئی ها واکنش نشان نمی دهد زیرا مدتهاست که دیگر مسئلۀ پناهندگان به شکل خردمندانه بررسی نمی شود.
طرح مرکل و سامسوم Merkel-Samsom
در 28 ژانویه، در حالی که مدیریت پاره وقتیِ شورای اروپا برای شش ماه در هلند به نخست وزیر هلند مک روت Mak Rutte و همپیمان او رئیس حزب کار دیدریک سامسوم Diederik Samsom واگذار شد (7)، در Volkskrant De اعلام کردند کهچگونگی عینی اجرای « طرح مرکل » را آماده کرده اند (8). در نتیجه، از این پس از « طرح مرکل » حرف خواهیم زد تا به طرح اتاق فکری خارجیان در وضعیت غیر عادی بپردازیم (9).
در اینجا مختصراً یادآوری می کنم که دیدریک سامسوم از ماه نوامبر به دولت های مختلف سوسیالیستی اروپا مشاورت داده و به ترکیه رفته است.
در 18 مارس، شورای اروپا به مدیریت هلند اجرای توافق 29 نوامبر را تأیید کرد (10). با این تفاوت که با یک چشم بندی ماهرانه، 3 میلیارد یورویی که باید به حساب ترکیه پرداخت می شد، به 3 میلیارد پورو در سال ارتقاء یافت.
ولی، بین دو گردهمآئی اروپائی ها، شمار پناهندگانی که از ترکیه و از راه یونان به شکل غیر قانونی وارد اتحادیۀ اروپا شده اند، تقریباً 200000 نفر برآورد شده است.
نکاتی چند در باب یک انحراف
ظرف شش ماه و نیم، از بحران مربوط به پناهندگانی که بیشتر از مبدأ آفریقا حرکت می کردند و در مدیترانه در نزدیکی سواحل ایتالیا غرق می شدند، رسیده ایم به فرصت طلائی برای صنایع سنگین آلمان که می خواهد 800000 کارگر ارزان را به استخدام خود درآورد، و سپس می بینیم که چگونه کمک مالی برای مردم آوارۀ سوریه به عملیات تأمین مالی جنگ علیه سوریه تبدیل شده است.
شواهد گواه بر این امر است که :
1) نمایندۀ ویژۀ دبیر کل سازمان ملل متحد مأمور رسیدگی به امور مهاجران بین المللی، پیتر ساترلند Peter Sutherland (11) در 1 ژوئیه 2015 برنامۀ جهانی غذا را به شکلی تنظیم کرد که سهم کمک هائی که به پناهندگان سوری اختصاص داشت کاهش یابد و در نتیجه شرایط زندگی تقریباً 240000 نفر از آنان را در ترکیه دچار سختی بیشتر کرد. بر اساس این امر، گروه آنگلوساکسون که او نمایندگی آن را به عهده دارد می دانست که با تحریک این بحران هویت ملتهای اروپائی خدشه دار می شود. در پی چنین تصمیمی، بیانیه های مهمان نوازی رئیس جمهور فرانسه و صدر اعظم آلمان در فردای انتشار عکس کودک غرق شده به نام آلان کردی، موجب تشویق برخی پناهندگان سوری شد که شانس خود را برای رسیدن به اروپا به آزمون بگذارند. سپس، پیتر ساترلند با « طرح مرکل و سامسوم » مخالفت کرد زیرا موجب ثبات مردم می شد (و بحران را به ابزارسازی علیه سوریه تبدیل می کند).
2) چاپخانۀ ملی فرانسه که تا سال 2011 گذرنامه های سوری را تهیه می کرد، تعداد بسیاری گذرنامۀ سوری منتشر کرد و آنها را در آغاز بحران بین مهاجران اقتصادی که سوری نبودند پخش کرد ( غالباً لبنانی )، به شکلی که فشار بحران «پناهندگان» در اروپا افزایش یافت.
3) شبکه های مهاجران سازماندهی شد، البته نه برای انتقال پناهندگان سوری از ترکیه به اروپا، ولی برای سوری هائی که در سوریه زندگی می کردند. شایعه راه انداخته بودند که برای پناهندگان سوری در اروپا شرایط حتی لوکسی تدارک دیده اند. یک خط هوائی ویژه از بیروت و یک خط دریائی از طرابلس ایجاد کردند تا از ازمیر سوریهائی را که پناهنده نبودند به اروپا منتقل کنند. ظرف چند هفته، بورژواهای دمشق و لاذقیه که تا کنون از جمهوری عرب سوریه پشتیبانی می کردند، ناگهان کار و کاسبی و اموال خودشان را فروختند و رهسپار مهاجرت شدند.
بطور مشخص، بر خلاف برخی بیانیه های رسمی :
4) رابطۀ مفصلی بین فشار امر مهاجرت به اروپا و جنگ علیه سوریه برساختۀ جهان سیاست است. این وضعیت را به شکل اختیاری به وجود آورده اند تا با یک تیر دو نشان بزنند، یعنی در عین حال که پذیرش مهاجران را صورت عملی می بخشند، به اروپا نیز فرصت می دهند که به شکل غیر مستقیم جنگ را تأمین مالی کند. اگر چند سد هزار سوری به عبور از مدیترانه تشویق شده اند، احتمال کمی وجود دارد که دیگران به دنبال آنان راه بیافتند.
5) مخلوط جمعیت توده های مهاجری که از بالکان عبور می کند امری فوق العاده است. این مخلوط در صف مهاجران نه تنها از سوری ها و عراقی ها تشکیل شده، بلکه افغان ها، آلبانی ها و کوزووُئی ها و مانند اینها را نیز در خود جای داده است. با آگاهی به این امر که هر چند این جمعیت مهاجر اکثراً مسلمانند ولی از دیدگاه فرهنگی و تعبیر مذهبی، گروه اجتماعی و انگیزه با یکدیگر هیچ نسبتی ندارند.
6) فراتر از سه ماهۀ دوم سال 2015، فشار مهاجران در اروپا بطور کلی آفریقائی است. با وجود این، در سال های آینده می توانیم انتظار داشته باشیم که موج مهاجرت از سوی ترکیه تحریک شود. در واقع، اگر آنکارا به همان ترتیبی که اعلام کرده است، 6 میلیون از تابعین خودش را ازملیت ترک محروم کند، این گروه مجبور خواهند شد کشور مبدأ خودشان را ترک کنند، حتی پیش از آن که بی ملیت شوند. فرایندی که می تواند با الغای ویزا برای تابعین ترکیه در فضای شنگن با سهولت بیشتری تسریع شود.
به یاد داشته باشیم :
1) سه گروه مختلف بحران پناهندگان را در سه ماهۀ دوم سال 2015 تحریف کردند :
الف : طرفداران تخریب فرهنگ های ملی، پیرامون رئیس پیشین سازمان تجارت جهانی، پیتر ساترلند که بر اساس چنین طرحی بر این باور است که مبادلات آزاد جهانی را تسهیل خواهد ساخت.
ب : صنایع سنگین آلمان، پیرامون رئیس کل آن اولریش گریلو Ulrich Grillo که امیدوار است 800000 کارگر جدید ارزان قیمت را استخدام کند.
پ : فرانسه و آلمان که فرانسوآ هولاند و آنجلا مرکل نمایندگی آنها را به عهده دارند، در این بحران فرصت تازه ای برای تأمین مالی غیر مستقیم جنگ علیه سوریه یافتند.
2) این سه گروه وجه مشترکشان در پشتیبانی از ناتو، رفت و هاجرت انجمن گروه بیلدربرگ Bilderberg و بی شرمی در مقابل مردم است. ولی البته منافع متفاوتی دارند، به شکلی که دولت ها نسبت به طرفداران مبادلات آزاد جهانی دست بالا را دارند.
3) همان گونه که غالباً در این نوع از بحران ها روی می دهد، مردمانی که به شکل عمدی جا به جا شده اند بیش از چند سد هزار نبوده اند که به روندهای قدیمی و دائمی مهاجرت افزوده شده اند. ولی تعبیر رسانه های دروغ پرداز بود که چنین توهمی را در اذهان عمومی منعکس کرد که گوئی میلیون ها نفر به سوی اروپا سرازیر شده اند.
[1] “It is a recognition that the Syrian crisis is genuinely unique, creating a humanitarian crisis on a scale not seen in Europe since the Second World War.”
[2] “Strategic Engineered Migration as a Weapon of War”, Kelly M. Greenhill, Civil War Journal, Volume 10, Issue 1, July 2008.
[3] En 1999, la CIA organise le déplacement, en trois jours, de plus de 70 000 Kosovars de Serbie vers la Macédoine, devant les caméras des agences de presse occidentales. Il s’agit de faire croire à une répression ethnique par le gouvernement de Slobodan Milošević et de justifier la guerre à venir.
[4] « Déclaration du Conseil européen sur la vague de migration », Réseau Voltaire, 23 septembre 2015.
[5] Voir sa biographie dans : « Les tireurs de ficelles de la crise migratoire », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 28 avril 2016.
[6] « Ein Plan B für Merkel », Gerald Knaus, Süddeutsche Zeitung, 21. Januar 2016.
[7] Voir sa biographie dans : « Les tireurs de ficelles de la crise migratoire », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 28 avril 2016.
[8] « Nederland wil vluchtelingen ’per kerende veerboot’ terugsturen naar Turkije. Samsom en Rutte willen met kopgroep EU doorbraak in asielcrisis forceren », Marc Peeperkorn, De Volkskrant, 28 januari 2016.
[9] “Rights groups criticise Europe refugee resettlement plan”, Patrick Kingsley, The Guardian, January 28th, 2016.
[10] “Next operational steps in EU-Turkey cooperation in the field of migration”, Voltaire Network, 16 March 2016.
[11] Voir sa biographie dans : « Les tireurs de ficelles de la crise migratoire », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 28 avril 2016
ترجمۀ حمید محوی
مصر به کجا می رود ؟ تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
25 آوریل 2016
مصر به کجا می رود ؟
تی یری میسان
Où va l’Égypte ?
par Thierry Meyssan
از 5 سال پیش، تاریخ مصر مانند بسیاری از دیگر کشورهای عرب درگیر با توطئه، خشونت، و گزارشات ضد و نقیض بوده است. همۀ آنچه افکار عمومی در سطح بین المللی در این و یا آن تاریخ بدان باور داشت با ورود عناصر جدید زیر سؤال رفت. در اینجا، با به پرسش گرفتن آنچه رئیس جمهور ال سیسی پنهان کرده، تی یری میسان بر آن است تا حقیقت را از دروغ تفکیک کند.
شبکۀ ولتر| دمشق (سوریه)|25 آوریل 2016
رئیس جمهور سابق مصر حسنی مبارک به اتهام سرقت مالی و مسئولیتش در سرکوب تظاهرات محکوم شد. با وجود این، صحت رویدادهائی که در آن تاریخ به وقوع پیوست و مورد تأیید همگانی قرار گرفت، هرگز روشن نشد.
جامعۀ بسیار محافظه کار مصر، به رهبری نظامیان، در طول 5 سال گذشته ناآرامیهائی را بخود دید که هنوز کاملاً از آن بیرون نیامده است. این رویدادها را می توانیم به سه شیوۀ مختلف بررسی کنیم، که البته هیچیک از آنها کامل نیست :
1) برای دولتهای غربی و رسانه هایشان، هر رژیم نظامی بخودی خود بی اعتبار است و شاهد این امر نیز رویاروئیِ بین طرفداران حکومت نظامیان و دموکراتها بوده است. مشکل این دیدگاه از یکسو به این دلیل است که اولاً نظامیان مصر جمهوریخواه هستند، و از سوی دیگر خیلی بیشتر از دموکراتها از پشتیبانی مردم برخوردارند.
2) برای مدافعان حقوق، محمد مرسی با %17 رأی، قانوناً به مقام ریاست جمهوری دست یافت. با وجود این، قانونیت او با اعتراض 33 میلیون مصری از جمله با پیوست مدارک روبرو شد و خواستار برکناری او شدند، زیرا هیئت انتخاباتی رأی شهروندان را در سال 2012 رعایت نکرده است. در نتیجه، ناممکن است که سرنگونی او را « کودتا » بنامیم.
3) برای خود مصریها، این رویدادها در ادامۀ مبارزه بین طرفداران ناسیونالیسم و اسلامگرا تعریف می شود. فرقۀ اخوان المسلمین برای کسب قدرت از دوران سوء قصدهای نخست وزیران در سال 1945 و رئیس جمهور در سال 1981 چندین بار تلاش کرد، و سرانجام به مدد ایالات متحده انتخابات را به تحریف کشید. با وجود این، امروز می بینیم که قهرمان ناسیونالیستها کشور را به سعودیها فروخته است.
استعفای حسنی مبارک ( 11 فوریه 2011 )
در سال 2011، تظاهرات مردمی به مثابه ابزارکار توطئۀ واشنگتن که از پیش یک ارتش کامل از سازمان های غیر دولتی را در محل آماده کرده بود بکار برده شد، این سازمان ها در « انقلابهای رنگی » شرکت داشتند و همآهنگ سازی آنها به عهدۀ گروه جین شارپ Gene Sharp (1) بود. و از اینجا به بعد « بهار عرب » آغاز می شود. کاخ سفید یکی از شخصیت های برجستۀ سازمان سیا، آقای سفیر، فرانک ویسنر Frank Wisner که پدر زن نیکلا سرکوزی نیز هست (2) را به قاهره فرستاد. پس از نمایش پشتیبانی اش از حسنی مبارک، به او دستور داد که استعفا بدهد. حسنی مبارک با آگاهی به عدم توانش در بازگرداندن نظم به کشور، از انتقال قدرت به پسر بزرگش جمال صرفنظر کرد، و مسئولیت هایش را به نفع معاون رئیس جمهور ترک کرد. و این « انقلاب نیلوفر » بود که فراگیر می شد. پس هرج و مرج کشور را فرا گرفت. در وحلۀ نخست، مسئولان سازمانهای غیر دولتی به جُرم تأمین مالی تا 48 میلیون دلار برای « تغییر رژیم » بازداشت شدند. سپس به همراه آنانی که به سفارت ایالات متحده پناهنده شده بودند با یک هواپیمای ویژۀ سازمان سیا بخارج منتقلشان کردند (3).
واشنگتن از نامزد اخوان المسلمین محمد مرسی پشتیبانی کرد. یوسف قرضاوی در اردوی انتخاباتی اش، مبشر فرقه و « مشاور معنوی » شبکۀ تلویزیون قطریِ الجزیره، به میدان تحریر آمد تا بگوید که فوریت امر در مبارزه برای بازشناسی حقوق مردم فلسطین نیست بلکه باید برای پاکسازی جامعه از وجود همجنسگرایان اقدام کنند.
در پایان انتخاباتی که فقط %35 از رأی دهندگان شرکت کردند و در حالی که مرسی %17 آراء را در اختیار داشت، برنده اعلام شد. با وجود این، در نامه ای که بعداً منتشر شد، رئیس هیئت انتخاباتی نوشته بود که گزینش بر اساس نتایج رأی گیری انجام نگرفته، بلکه هدف این بود که از گزینش ژنرال احمد شفیق جلوگیری شود (نخست وزیر فانی حسنی مبارک)، زیرا گزینش او می توانست برای اخوان المسلمین به ثمابه علامتی برای بر پا کردن جنگ داخلی عمل کند (4).
ایالات متحده که این عملیات تحریف آمیز را سازماندهی کرده بود، ملیت مضاعف مرسی را در مقام شهروند مصری و آمریکائی در انتخابات دموکراتیکش به او تبریک گفت، تعبیری دروغین فوراً از سوی کشورهای دیگر منتشر شد و « عادی شدن » وضعیت مصر را تبریک گفتند، زیرا پس از 5000 سال حکومت نظامی، نخستین دولت مدنی در مصر بر سر کار آمده است.
6 اکتبر 2012، سالگرد سوء قصد به رئیس جمهور انور سادات، رئیس جمهور میزبان سه نفر از فرقۀ اخوان المسلمین بود که در توطئه علیه رئیس جمهور پیشین شرکت داشتند. او یکی از آنها را به عنوان مشاور حقوق بشر برگزید و یکی دیگر را به عنوان سناتور.
ریاست جمهوری محمد مرسی (30 ژوئن 2012 – 3 ژوئیه 2013)
محمد مرسی به محض این که بر مسند قدرت نشست، دیکتاتوری به اصطلاح مذهبی خود را نیز به راه انداخت. او دولت را با اعضای فرقۀ اخوان المسلمین تشکیل داد و آنانی را که به جرم تروریسم محکوم شده بودند تبرئه کرد. محمد مرسی رسماً از قاتلان رئیس جمهور قدیمی انور سادات استقبال به عمل آورد و به آنان تبریک گفت، و مسئول عملیات سوء قصد را بر مسند فرمانداری شهر اُقصُر نشاند(5)، و سپس دموکراتها را زیر فشار و پیگرد قرار داد، زیرا علیه برخی از سیاست های حسنی مبارک تظاهرات کرده بودند (ولی نه برای استعفایش). او در عین حال از اردوی وسیع نسل کشی علیه مسیحیان به مدیریت اخوان المسلمین پشتیبانی کرد، و بر جنایاتشان سرپوش گذاشت : از جمله، اعدامهای بی دادگاه، غارت و تخریب و آتش زدن کلیساها. همزمان، شرکتهای بزرگ را خصوصی سازی کرد و اعلام داشت که ممکن است کانال سوئز را به قطر بفروشد. البته باید بدانیم که قطر پدرخواندۀ فرقۀ اخوان المسلمین است.
از کاخ ریاست جمهوری، محمد مرسی دست کم چهار بار تلفنی با ایمان ظواهری تماس گرفته است، این شخص یکی از قاتلان انور سادات است که بعدها بر مسند پیشوای جهانی القاعده تکیه زد(6).
در این دوران، یک گروه جهاد طلب، تحت لِوای «انصار بیت المقدس» در سینا متشکل شد. بی آن که ارتش مصر مداخله کند، این اسلامگرایان چندین بار علیه لوله های انتقال گاز که مصر را به اسرائیل و اردن متصل می کند حمله کردند. رئیس جمهور مرسی هیئتی رسمی برای ملاقات نزد خلیفۀ داعش، ابوبکر بغدادی که مثل خودش عضوفرقۀ اخوان المسلمین است فرستاد. ولی هیچیک از طرفین به توافق نرسیدند و هر یک از رهبران خواستار تبعیت دیگری شد.
سرانجام، رئیس جمهور مرسی برای کمک به اخوان المسلمین در سوریه، به ارتش دستور داد تا خود را برای حمله به جمهوری عرب سوریه آماده کنند. و این تصمیم زیادی بود. ارتش مصر که بین سالهای 1958 تا 1961 با ارتش سوریه ادغام شده بود، دستور برای حمله به سوریه را به مثابه به زیرسؤال بردن رؤیای اتحاد عرب در دوران جمال عبدالناصر تلقی کرد و به جامعۀ مدنی روی آورد.
جامعۀ مصر برای فرمانبردار از قدرت حاکم و قیام های توده ای و ناگهانی اش شهرتی خاص دارد. در مقابل نخستین تصمیمات رئیس جمهور مرسی واکنش نمی دهد، حتا کشتار مسیحیان نیز کلیت آن را به حرکت وانمی دارد. اتحاد وسیعی کل سازمانهای سیاسی چپ و راست، از جمله سلفی مشربان را علیه فرقۀ اخوان المسلمین متشکل می کند.
در اینجا، اتحادیه گسترده ترین تظاهرات تاریخ را در پاسخ به ارتش سازماندهی می کند و از ارتش می خواهد که دیکتاتوری محمد مرسی را سرنگون کند و اخوان المسلمین را نیز در پی او بیرون راند. در طول 5 روز، گوئی رود نیل طغیان کرده باشد، 33 میلیون مصری علیه فرقۀ اخوان المسلمین راه پیمائی کردند و با قدمهایشان رأی دادند.
ارتش وفادار با حفظ احتیاط برای آنکه ایالات متحده دیگر نتواند آدمهایش را نجات دهد، به محض این که دفاتر واشنگتن به دلیل پایان هفته ای که بخاطر جشن ملی ایالات متحده طولانی تر شده بود خالی شد، مرسی (همکار قدیمی پنتاگون که همواره به اسرار دفاعی ایالات متحده دسترسی دارد) را سرنگون کرد. اخوان المسلمین کوشید تا قدرت را حفظ کند و با خشونت تمام در برابر ارتش ایستادگی کرد. در طول یک ماه، خیابانهای قاهره صحنۀ برخوردهای خشونت آمیز بود. دولت موقت تشکیل شد، انتخابات نیز در پی آن راه اندازی شد، در حالی که غربیها، قطر و ترکیه با چیدمانی از صغرا کبراهای «انتخابات دموکراتیکِ» رئیس جمهور مرسی، «کودتای نظامی» را افشا می کردند. بطور مشخص، ژنرال عبدالفتاح سیسی که عملیات تنظیم مؤسسات را به عهده داشت، با %96 آرای عمومی برگزیده شد، در حالی که الجزیره برای قتل او فراخوان می داد.
ویدئو
در طول 5 روز، 33 میلیون مصری دست به تظاهرات زدند و از ارتش خواستند تا رئیس جمهور محمد مرسی را سرنگون کند.
تنظیم مجدد مؤسسات بدست عبدالفتاح سیسی
مارشال عبدالفتاح سیسی فرماندۀ اطلاعات نظامی در دوران ریاست جمهوریِ مبارک بود، سپس وزیر دفاع در ریاست جمهوری مرسی. در گام نخست، نظم و صلج اجتماعی را بازمی گرداند. زندانیان سیاسی را آزاد می کند. از مسیحیان برای اذیت و آزاری که متحمل شدند عذرخواهی کرد و کلیساهائی را که طعمۀ آتش شده بود باز سازی کرد. پرونده هائی را تحویل عربستان داد که گواه بر وجود تدارکات محمد مرسی برای آماده کردن کودتا علیه ریاض بود تا اخوان المسلمین را به قدرت برساند. رژیم سلطنتی واکنش نشان داد، از یکسو فرقۀ اخوان المسلمین را در عربستان ممنوع اعلام کرد و از سوی دیگر، برای مصر کمک هائی را در نظر گرفت. بر اساس چنین سیاستی، عبدالفتاح سیسی موفق شد با وجود اقتصاد ویران شده، خوراک مردم را تأمین کند.
به پاس خدمات سعودی ها، مارشال سیسی ارتش مصر را برای شرکت در جنگ یمن گسیل می کند. ابتدا نیروی کمکی مصر کنترل سواحل را به عهده می گیرند، ولی افکار عمومی خیلی زود پی می برد که فرماندهی عملیات از سوی ریاض به ارتش اسرائیل واگذار شده است. سربازان مصری بی سر و صدا و بی آن که این خبر رسماً اعلام شود از جبهه خارج می شوند.
همزمان در سینا، انصار بیت المقدس حملاتش را علیه منافع اسرائیل متوقف می کند و نیروی نظامی خود را علیه دولت مصر بکار می بندد، و با داعش در سوریه تماس می گیرد و اقتدار این گروه را به رسمیت می شناسد. بر اساس این امر ولایت سینا را در بطن خلافت اسلامی داعش ایجاد می کند.
در بین این مدت، به کمک چین، رئیس جمهور سیسی گذرگاه آبی سوئز را دو برابر کرد، گرچه این طرح کاملاً به بهره برداری نرسیده است. هدف این است که مصر در چشم انداز گسترش راه ابریشم نوین برای عبور و مرور عظیم تولیدات چین به اروپا آماده شود. در تابستان 2015، شرکت ایتالیائی هیدروکربور ENI اعلام کرد که منبع نفت زهر را در آبهای مرزی مصر کشف کرده است. از این پس مصر می تواند معادل 5،5 میلیارد بشکه نفت استخراج کند.
ولی رشتۀ کارها از کنترل خارج می شود. اخوان المسلمین با اتکا به داعش در سینا مقامات عالی و قضائی را به قتل می رسانند. ارتش وارد دهلیزی از خشونت می شود، در حالی که رئیس جمهور سیسی از این وضعیت برای بازداشت دموکراتها و ناسیونالیست ها استفاده می کند. به تدریج، کارت ها از بازی خارج می شود : دولت از منافع ملی دفاع می کند، ولی رهبران مدنی که هدف رسمی او را پشتیبانی می کنند تحت فشار قرار می دهد.
در نتیجه، محمد حسنین هیکل سخنگوی قدیمی ناصر و نماد ناسیونالیست ها رسماً اعلام کرد که وقت آن رسیده است که رئیس جمهور سیسی، 1) رسماً کشتار در یمن را افشا کند. 2) برای پشتیبانی از رئیس جمهور سوریه بشار اسد و علیه اخوان المسلمین به دمشق برود. 3) برای تضمین ثبات منطقه به ایران نزدیک شود.
سه پیشنهادی که مستلزم فاصله گیری از عربستان سعودی خواهد بود.
حسنین هیکل در سن 87 سالگی ناگهان چشم از جهان فروبست بی آنکه مارشال سیسی به او پاسخ بگوید.
در شب 11 به 12 آوریل، نشر پی دی اف روزنامۀ المصری الیوم در صفحۀ اول خود اعلام کرد : «دو جزیره و یک دکترا برای سلمان... و میلیاردها برای مصر ». فوراً قدرت حاکم در چاپ کاغذی در روز 12 آوریل منتشر شد، متن را تصحیح کرد. در عنوان مقاله چنین نوشته شد : « میوۀ ملاقا تبا سلمان : دو قرارداد در ابعاد 25 میلیارد دلار ».
جزایر تیران و صنافیر
در 11 آوریل 2016، شاه سلمان به قاهره رفت. شاه سلمان اعلام کرد که در مصر 25 میلیارد دلار سرمایه گذاری می کند. زیر چشمان حیرت زدۀ همگانی، رئیس جمهور نیز اعلام کرد به پاس این خدمت بزرگ و در چهارچوب توافق مرز دریائی دو جزیرۀ تیران و صنافیر را به عربستان اهدا می کند.
پیش از این، بین عربستان و مصر بر سر این دو جزیره اختلافاتی وجود داشت. دو جزیره دریای سرخ را مسدود می کند. در جنگ 6 روزه اسرائیل این جزایر را اشغال کرده بود. عربستانی سعودی از آنجائی که نمی خواست وارد جنگ شود، بجای دفاع از آنها به مصر واگذارشان کرد. بعداً، با توافقات صلح بین اعراب و اسرائیل در کمپ دیوید، تل آویو و قاهره خروج دریای سرخ را بین المللی اعلام کردند و ارتش اسرائیل نیز از این دو جزیره خارج شد.
این دو جزیره به طرح عظیمی برای ساخت پل بر فراز خلیج عقبه تعلق دارد که باید عربستان سعودی را به مصر وصل کند.
تیران و صنافیر بر اساس منشور لندن در سال 1840 به مصر تعلق دارد، ولی بعداً، پس از رویدادهای مختلف، در طول جنگ علیه اسرائیل از بی اعتنائی عربستان برخوردار شد. در نتیجه تصور ناپذیر است که مصر حتی با چند میلیارد دلار این جزایر را به عربستان هدیه بدهند.
از یک هفتۀ پیش، برای درخواست همه پرسی دربارۀ این معامله تظاهرات متعددی به راه افتاد، تمام ناسیونالیست ها از خودشان می پرسند این سیسی واقعاً کیست؟
[1] « L’Albert Einstein Institution : la non-violence version CIA », par Thierry Meyssan ; « Le manuel états-unien pour une révolution colorée en Egypte », Réseau Voltaire, 4 juin 2007 et 1er mars 2011.
[2] « Opération Sarkozy : comment la CIA a placé un de ses agents à la présidence de la République française », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 19 juillet 2008.
[3] « Procès des membres d’ONG : les Américains quitteront l’Égypte », Sputnik, 1er mars 2012.
[4] « La Commission électorale présidentielle égyptienne cède au chantage des Frères musulmans », Réseau Voltaire, 1er juillet 2012.
[5] « Morsi nomme gouverneur de Louxor un responsable du massacre de 1997 », Réseau Voltaire, 19 juin 2013.
[6] « « ننفرد بنص التسجيلات بين "مرسي" و"الظواهري" المعزول : لن أعتقل أى جهادي.. والمؤسسات تتحرك بأمري », Al Bawabh, 16 octobre 2013
لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article191332.html
لینک متن فارسی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article191456.html
ترجمۀ حمید محوی
خاورنزدیک یتیم شد. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
20 آوریل 2016
خاورنزدیک یتیم شد
تی یری میسان
Le Proche-Orient orphelin
par Thierry Meyssan
جهان با شتاب تحول می یابد، ولی درک وضعیت جدید با تأخیر صورت می پذیرد. تی یری میسان که در سال 2012 از ورود روسیه به سوریه گزارش می داد، فقط سه سال بعد آشکار شد، امروز از خروج دو قدرت بزرگ از خاور نزدیک خبر می دهد.
شبکۀ ولتر| دمشق ( سوریه)|19 آوریل 2016
Réseau Voltaire | Damas (Syrie)
در سال های آینده، خاورنزدیک باید به تنهائی از عهدۀ مسائل و مشکلات خود برآید. ایالات متحده از دوران جنگ دوم جهانی خواست خود را تحمیل کرده است، و روسیه که علیه جهاد طلبان در سوریه جنگید، هیچ یک مایل به ایفای نقش پر اهمیتی نیستند. مردمان منطقه که قدرت های استعماری با آنان در طول قرن ها مانند طفل درمانده ای رفتار کرده اند و یکی را علیه دیگری به تحریک ئاداشته اند، امروز باید در مقام افراد بالغ مسئولیت خودشان را به عهده بگیرند.
دو قدرت بزرگ هم زمان قربانی مشکلات اقتصادی خودشان هستند. واشنگتن که در دوران جرج بوش با بلند پروازی قرن بیست و یکم را آمریکائی اعلام کرده بود، از این پس امکان تحققِ چنین طرحی را در اختیار ندارد. ایالات متحده مجبور است راهی را برای حضور روسیه و چین باز بگذارد. امروز آمریکائی ها تا جائی که می توانند، بر آنند تا در خاور دور نیروهایشان را متمرکز کنند. رئیس جمهور آمریکا بارک اوباما و همکارانش با جفری گلدبرگ Jeffrey Goldberg مصاحبه ای داشته اند که در « دی آتلانتیک » The Atlantic (1) منتشر شد. در این مقاله چکیدۀ 7 سال گذشتۀ کاخ سفید مشروحاً توضیح داده شده است : حفظ ارتش، به هیچ بهانه ای نیروهای نظامی نباید در خاورنزدیک وارد کارزار شوند. معاهدۀ کوئینسی Le pacte du Quincy، به امضای روزولت در سال 1945 و تمدید آن برای 60 سال به دست جرج بوش در سال 2005، از این پس علت وجودی ندارد : ایالات متحده دیگر نیازی به نفت سعودی ندارد و وقتش را با وهابی هائی تلف می کند که قادر به تطبیق خودشان با جهان مدرن نیستند. دکترین کارتر در سال 1980 که سیاست پنتاگون را مبنی بر کنترل مناطق نفتی خاورنزدیک می دانست، و در نتیجه به تشکیل ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحدۀ آمریکا انجامید، از این پس چیزی نیست بجز نامه ای مرده. و اگر امنیت اسرائیل مثل همیشه تضمین خواهد شد، ولی تل آویو برای گسترش مرزهایش از نیل تا فرات نباید روی کمک ایالات متحده حساب کند.
ولادیمیر پوتین در برنامۀ تلویزیونی «خط مستقیم با ولادیمیر پوتین»، رئیس جمهور روسیه خیلی روشن این موضوع را مطرح کرد(2). به دلیل اعلام مجازات ها از سوی غرب، در سال گذشته، کشورش با یک بحران 3،7% روبرو شد و در سال بعد نیز باید با یک بحران 1،8 % مقابله کند، پیش از آن که دوباره در مسیر رشد حرکت کند. با آگاهی به این امر که بانک مرکزی فقط 387 میلیارد روبل سرمایه در اختیار دارد، در نتیجه تا جائی که ممکن است روسیه باید صرفه جوئی کند تا از این توفان جان سالم بدر ببرد.
به همین علت بود که بمب افکن هایش را از سوریه بیرون کشید و این تجهیزات را دوبار به آنجا باز نخواهد فرستاد. روسیه پیش از بیرون کشیدن نیروهایش، ارتش عرب سوریه را به جنگ افزارهای مدرن مجهز کرد و نظامیان سوریه را برای استفاده از این تجهیزات آموزش داد. به گفتۀ رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین، سوریه نه تنهائی توان باز پس گیری سرزمین های از دست رفته اش را در اختیار دارد.
یگانه علتی که روسیه و به همین گونه ایلات متحده را در منطقه نگهداشته، سرنگونی رئیس جمهور اردوغان است که با سیاست برتری طلبانه و استفاده از تروریسم به مثابه ابزارکار چنین سیاستی می تواند به مصیبتی در سطح جهان بیانجامد. در نتیجه، امروز مسکو و واشنگتن از کردها علیه اروغان پشتیبانی می کنند، و اگر کردها وارد جنگ علیه سوریه شدند، هیچ یک از دو قدرت بزرگ مداخله نخواهد کرد.
هر چند که خروج دو قدرت بزرگ ناگهانی و پیشبینی ناپذیر بوده، ولی واقعیت همین است. خروج این دو قدرت خاورنزدیک را یتیم بر جا میگذارد. طبیعت از فضای تهی بیم دارد، در نتیجه، از این پس عربستان سعودی و ایران به شکل بنیادی برای گسترش نفوذ خود مبارزه می کنند.
Source
Al-Watan (Syrie)
[1] « The Obama Doctrine » (version française ici), Jeffrey Goldberg, The Atlantic (États-Unis) , Voltaire Network, 10 March 2016.
[2] « Прямая линия с Владимиром Путиным » (version anglaise ici), Владимир В. Путин, Сеть Вольтер, 14 апреля 2016.
لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article191311.html
لینک متن فارسی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article191353.html
ترجمۀ حمید محوی
« شب بیدار » جنبشی کسالت بار. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
12 آوریل 2016
« Nuit debout », un mouvement à dormir debout
par Thierry Meyssan
« شب بیدار »
جنبشی کسالت بار
تی یری میسان
جنبش «شب بیداری» که اخیراً در فرانسه و به همین گونه در فرانسه و آلمان راه اندازی کرده اند، می خواهد جلوی طرح قانون ال خمری El-Khomri دربارۀ اصلاح قانون کار و بطور کلی تر، مبارزه علیه نئولیبرالیسم است. تی یری میسان گفتگوهای توخالی و ناموزون را افشا می کند. او در اینجا به بررسی پیوندهای سازماندهندگان این جنبش با گروه جین شارپ Gene Sharp می پردازد، که به حساب سازمان سیا انقلاب های رنگی و بهار عرب را سازماندهی کردند.
شبکۀ ولتر| دمشق (سوریه)| 10 آوریل 2016
رسانه ها و نشریات پاریسی دربرابر تولد جنبش سیاسی « شب بیدار » بی هوش و مدهوش شده اند. سدها نفر در میدان های اصلی شهرهای فرانسه گردهمآئی تشکیل داده اند تا گفتگو کنند و جهان را طرحی نو بیاندازند.
جنبشی را که گردانندگان آن می کوشند تا آن را خودجوش بنمایانند، فقط ظرف چند روز راه اندازی کردند، و از هم اکنون از دو سایت انترنتی، یک رادیو و تلویزیون وب نیز برخوردار است. در پاریس « پلاس دو لا ریپیبیک » place de la République ، هیئتی تشکیل داده اند که برنامه ای از هر دری سخنی در فهرستشان دیده می شود : فعالیت های هنری، آب و هوا، غذاخوری، راه اندازی تظاهرات، نقاشی ایستاده، باغ دانستنی ها، تظاهرات، اردوگاه، دموکراسی، علم به پا خیز!، اعتصاب عمومی، آموزش، اقتصاد، فمینیسم، دگرباشی جنسی بین المللی+ تی وی LGTBI+, TV، رأی سفید، فرانسآفریقا (...)، پرستاری، ارتباطات. در این وراجی هاست که آیندۀ کشور را به بازی می گیرند.
« شب بیداری » (« Nuit debout ») گویا از نمایش یک فیلم متعهد « مرسی کارفرما » (« Merci patron ») اثر فرانسوآ روفُن François Ruffin در 23 فوریه آغاز شد. تماشاچیان هیئت مشترکی تشکیل دادند «همبستگی مبارزات»، با نظریاتی که بایستی دربارۀ مسائل و مشکلات شاغلان، مهاجران و مانند اینها را گردآوری می کردند. (1)
با وجود این، خواندنِ متن فراخوان توسط « همبستگی مبارزات » ما را به شگفتی وامی دارد، در متن فراخوان چنین می خوانیم که : « این جنبش متولد نشده و در پاریس نمی میرد. از بهار عرب تا جنبش 15 مه، از میدان تحریر تا پارک قزی، از میدان رپیبلیک و بسیاری از مکان های دیگر که در فرانسه اشغال شده نشان دهندۀ همان خشم، امید و اعتقاد است : یعنی ضرورت جامعه ای نوین، جائی که دموکراسی، شرافت انسانی و آزادی حرف های پوچی نیستند » (2)
همان گونه که مبتکرانش می گویند، اگر این جنبش در پاریس متولد نشده است، این نظریه متعلق به کیست؟
یادآوری های مرتبط به « بهار عرب »، «به جنبش 15 مه » (15 مه 2011 در اسپانیا)، «میدان تحریر» و «پارک قزی»، هر چهار جنبش را به روشنی به ابتکار سازمان سیا و دست کم به پشتیبانی این سازمان پیوند می زند. طرح « بهار عرب » را وزارت امور خارجۀ ایالات متحده برای سرنگونی رژیم های لائیک عرب به اجازه گذاشت تا بعداً اخوان المسلمین را جایگزین کند. « جنبش 15 می » در اسپانیا، اعتراض به سیاست اقتصادی احزاب بزرگ بود که در عین حال وابستگی به مؤسسات اروپائی را نیز تأیید می کرد. « میدان تحریر » را در مصر معمولاً به مثابه نخستین حرکت برای بهار عرب تعبیر می کنند، و یادآوری آن فقط می تواند یادآور اخوان المسلمینِ محمد مرسی باشد که این میدان را اشغال کردند. دربارۀ پارک قزی که یگانه جنبش لائیک بین چهارتای نام برده است، باید دانست که توسط سازمان سیا ابزار سازی شده بود تا به رجب طیب اردوغان هشدار بدهد، که البته توجهی به آن نشان نداد.
پشت این چهار مرجع و بسیاری دیگر، یک سازماندهنده بیشتر نمی بینیم : یعنی گروه چین شارپ Gene Sharp که در گذشته با نام انستیتو آلبر آنشتاین Albert Einstein Institute (3) فعالیت می کرد و امروز به نام «مرکز تحقیقات کاربرد عدم خشونت» Centre for Applied Nonviolent Action and Strategies (Canvas) ( توضیح مترجم 6)، که ایالات متحده اکیداً آن را تأمین مالی کرده است (4). افرادی که این جنبش را هدایت می کنند خیلی سازماندهی شده و مستقیماً در پیوند تنگاتنگ با ناتو پیمان آتلانتیک شمالی هستند و از خودجوشی روزا لوکزامبورگی نیز (به ابتکار مترجم : مثل جن از بسم الله) گریزانند.
نبود مداخلۀ پلیس، پشتیبانی پنهانی اتحادیۀ اروپا از رادیو بیدار، و بین سازماندهندگان «شب بیدار» حضور شخصیت هائی که در گذشته از حرکت مستقیمAction directe (5) پشتیبانی می کردند، بنظر می رسد که برای شرکت کنندگان مانعی نداشته است.
روشن است که، در اینجا خواننده از خودش خواهد پرسید که آیا من در تحلیلم اغراق نمی گویم و در اینجا نیز رد پای واشنگتن را پیدا کرده ام. ولی امروز تحریفات و عوام فریبی های گروه جین شارپ، دست کم از سوی تاریخشناسان در بیست کشور جهان مورد بررسی قرار گرفته و تأیید شده است. و این من نیستم بلکه خود سازماندهندگان « شب بیدار » هستند که چنین یادآوری هائی را در پیوند با حرکتشان مطرح کرده اند.
گروه جین شارپ مثل همیشه با راه کارهای یکسانی به میدان می آید. بر اساس مورد مربوطه، تظاهرات تحریفگرانه هدفش تغییر رژیم و یا خنثی کردن مخالفان واقعی است، یعنی موردی که در حال حاضر باید به آن توجه داشته باشیم. از سال 2000 این گروه آرم کمونیست ها را به عاریت گرفتند تا بهتر علیه آنان مبارزه کنند : مشت به اهتزاز درآمده را که در مقام نمادینۀ آن ابهامی وجود ندارد، هیئت « همبستگی مبارزات » شب بیدار انتخاب کرده است.
شعار « شب بیدار »، « به خانه هایمان بازنمی گردیم »، به مثابه بازی زبانی در زنجیرۀ عملیات جین شارپ تازگی دارد، ولی کاملاً با نوع مداخلات او تطبیق می کند : این شعار هیچ گونه فراخواست مثبتی را مطرح نمی کند، هیچ چیزی پیشنهاد نمی کند. فقط خیابان را به اشغال خود درمی آورند و با ستون روزنامه ها و برنامۀ رسانه هائی که دربارۀ آنان می نویسند و یا نشان می دهند، مردم را سرگرم می کنند، در حالی که رویدادهای مهم در جای دیگری در شرف تکوین است.
« شب بیدار » در اصل هر گونه شرکت کارگران را از برنامۀ خود حذف می کند. برای گذراندن شب های متمادی و گفتگوها باید شب گرد باشیم. « حقوق بگیران و آنانی که در وضعیت حساس فقر به سر می برند » و همان گروهی را تشکیل می دهند که « شب بیدار » می خواهد از منافع آنان دفاع کند، صبح زود باید بروند سر کار و نمی توانند بخودشان اجازه دهند که در این شب نشینی های خیابانی شرکت کنند.
هیئت های « شب بیدار » نیست ( جبهه ای که به همه چیز توجه نشان می دهد بجز استثمار و امپریالیسم ) که به تسلط بخشی از ثروتمندان در فرانسه پایان خواهد داد که این کشور را به آنگلوساکسون ها فروخته اند و اخیراً به پنتاگون اجازه داده اند که پایگاه های نظامی ایجاد کنند. اگر بخواهیم تصوری دیگر از این واقعه داشته باشیم، داستانی کسالت بار بیش نیست.
[1] « Nuit debout : genèse d’un mouvement pas si spontané », Eugénie Bastié, Le Figaro, 7 avril 2016.
[2] « Appel de la Nuit Debout », place de la République le 8 avril 2016, Paris.
[3] « L’Albert Einstein Institution : la non-violence version CIA », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 4 juin 2007.
4) حضور گروه جین شارپ دست کم در موارد زیر تأیید شده است : سقوط جائوشسکو (1989)، میدان تیان آنمن (1989)، لیتوانی (1991)، کزووُ (1995)، انقلاب بولدوزر در صربستان (2000)، عراق (2002)، «انقلاب گل رز» گرجستان (2003)، «انقلاب نارنجی» اوکراین (2004)، «انقلاب سدر» لبنان (2005)، «انقلاب لاله» قرقیزستان (2005)، «راه پیمائی مخالفت» در روسیه (7-2006)، «تظاهرات برای آزادی بیان» در ونزوئلا (2007)، «انقلاب سبز» ایران (2009)، « پوتین باید برود» (2010)، «انقلاب یاس» تونس (2010)، «روز خشم» مصر (2011)، « اشغال وال استریت» ایالات متحده (2011)، « جنبش 15 مه» اسپانیا (2011)، «تحصن» مکزیک (2012)، «حرکت» دوباره در ونزوئلا (2014)، «میدان میادین» دوباره در اوکراین (2014) و مانند اینها.
[5] Action directe fut un groupe d’extrême gauche, qui organisa 80 attentats et assassinats dans les années 80, et fut en définitive manipulé par le Gladio, c’est-à-dire les services secrets de l’Otan.
6) Centre for Applied Nonviolent Action and Strategies (Canvas)
مرکز پژوهشی برای کاربرد عدم خشونت، سازمانی است که بر اساس اصول تاکتیک جین شارپ در سال 2004 در بلگراد توسط Slobodan Djinovic و Srdja Popovic, رهبران قدیمی Otpor بنیانگذاری شد. در اینجا باید یاآوری کنم که کتاب های جین شارپ به شکل گسترده به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. ترجمه و ویرایش کتاب های جین شارپ نیز با مداخلۀ یکی از مراکزی که شاید برای بسیاری از ما ناشناخته باشد، به نام « مرکز مطالعات دفاع استراتژیک بی خشونت » انجام گرفته و علاقمندانی که از جنبش سبز جا مانده اند می توانند از « وبلاگ آزادی ایران » دانلود کنند. مطمئناً در جستجوی جین شارپ در فضای انترنتی فارسی خاطرات دوران سبز برایتان زنده خواهد شد. بین ایرانی هائی که دربارۀ «تاکتیک عدم خشونت» تحقیق کرده اند، رامین جهانبگلو است که مدتی دربارۀ او رسانه های ایرانی سروصدای زیادی راه انداختند. تحقیقات او معمولاً از سوی مؤسسات صاحب نام بین المللی از جمله یونسکو پشتیبانی شده است.
لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article191181.html
ترجمۀ حمید محوی
حقیقت سرّی این است : ایالات متحده و هم پیمانانش از القاعده پشتیبانی می کنند.تبلیغات وسیعی پیرامون ن
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
20 مه 2016
حقیقت سرّی این است :
ایالات متحده و هم پیمانانش از القاعده پشتیبانی می کنند.
تبلیغات وسیعی پیرامون نبرد حلب سم پاشی می کند.
تروریست ها را « مبارزان آزادی » نامیده اند
نوشتۀ پروفسور تیم آندرسون
Prof. Tim Anderson
مرکز مطالعات جهانی سازی
Mondialisation.ca, 14 mai 2016
در بهبهۀ نبرد استراتژیک حلب بین ارتش سوریه و همپیمانان این کشور (روسیه، ایران و حزب الله) از یکسو، و عربستان سعودی، ترکیه و ناتو که از گروه های تروریست مانند جبهۀ النصره، جیش الاسلام، احرار الشام و دولت اسلامی پشتیبانی می کنند از سوی دیگر، با تبلیغات وسیع و فشرده ای روبرو هستیم.
نبردها در پایان ماه آوریل، وقتی گروه های مسلح سدها خمپاره روی حلب، دومین شهر سوریه شلیک کردند شدت بیشتری یافت و ارتش سوریه نیز واکنش نشان داد (که مطابق خواست و انتظار مردم بود).
رسانه های غربی اعلام کردند که شهروندان حلب زیر تهدید ارتش سوریه به سر می برند، در حالی که منابع سوری شهروندانی را نشان داد که هدف حملۀ خمپاره بودند و خواستار مداخلۀ ارتش شدند تا گروه های تروریست را خنثی کند.
ایالات متحدۀ آمریکا، ناتو و اسرائیل از جبهۀ النصره پشتیبانی می کنند
واشنگتن برای کسب اعتبار اخلاقی از سازمانهای غیر دولتی نزدیک به شبه نظامیان استفاده می کند تا با دروغپردازی ارتش سوریه را به حمله به شهروندان سوری متهم کند.
در نخستین ردیف سازمانهای غیر دولتی (ONG )، کلاه سفید ها ((The White Helmets) و یا به بیان دیگر دفاع غیر نظامی سوریه را می بینیم که به منبع اصلی صدور اتهامات علیه سوریه و روسیه تبدیل شده و گزارش داده است که بیمارستانها در حملۀ هوائی سوریه و روسیه عمداً هدف گرفته شده اند. (مترجم : مراجعه شود به مقالۀ : بیمارستان حلب هفت ماه پیش تخریب شده بود)
کلاه سفید ها گرچه ادعا می کنند که مستقل هستند، ولی در واقع یکی از ابداعات وال استریت هستند و به مدیریت یکی از سربازان قدیمی بریتانیا بنام جیمز لو میسوریر James le Mesurier اداره و امور مالی آن نیز با مشارکت دولت آمریکا تأمین می شود. گروه کلاه سفید ها در عین حال به گروه تروریستی جبهه النصره تعلق دارد که از شورای امنیت سازمان ملل متحد به مثابه گروه تروریستی به ثبت رسیده است.
هر گونه حمله به جبهۀ النصره به مثابه حمله علیه شهروندان غیر نظامی و درمانگاه، یا علیه کارمندان بهداشت و اورژانس نلقی می شود. همین موضوع در بارۀ پزشکان بدون مرز (MSF) نیز صدق می کند که درمانگاه های جبهۀ النصره را (غالباً از داوطلبان خارجی) در بخش هائی از خاک سوریه که در تصرف تروریست ها واقع شده تأمین مالی می کنند.
این پیوندها، از جمله شرکت در کشتارهای شقاوتبار را در یک فیلم کوتاه مستند زیر عنوان « کلاه سفید، القاعدۀ سفید شده» توسط استیو عزالدین به دقت نشان داده شده است. لینک ویدئو :
«Les Casques blancs, Al-Qaïda liftés », par Steve EZZEDDINE : https://youtu.be/8aAaReVn2I4
اطلاعات کلی دربارۀ کلاه سفیدها در عین حال در یک سری مقاله به وسیلۀ روزنامه نگار تجسسی ونسا بیلی Vanessa Beeley توضیح داده شده است : کلاه سفید ها مزدوران مسلح و تبلیغاتچی های نوین (سپتامبر 2015) در le 21st Century Wire
اخیراً تناقض بین سیاست و کارکرد ایالات متحده وقتی آشکار شد که رائد صالح مدیر کلاه سفیدها برای دریافت جایزۀ بشر دوستانه به ایالات متحده رفته بود ولی به او اجازه ورود به ایالات متحدۀ آمریکا را نداند، و به استانبول بازگردانده شد. بی گمان علت این رویداد را باید در پیوندهای آشکار رائد صالح با جبهۀ النصره جستجو کنیم.
فرمانده ارتش، ژنرال آمریکائی مارتین دامپسی Martin Dempsey و معاون رئیس جمهور جو بایدن Joe Biden در سال 2014 اعتراف کردند که هم پیمانان نزدیم ایالات متحده، عربستان سعودی، ترکیه و قطر امور مالی دولت اسلامی عراق و شام را به عهده دارند و به همین گونه دیگر گروه های مسلحی که در پی سرنگونی بشار اسد هستند از پشتیبانی مالی آنها برخوردارند.
Tim Anderson
ضمیمه
پروفسور تیم آندرسون در کتابی که زیر عنوان « برای درک حقیقت دربارۀ سوریه»، اردوی تبلیغاتی اتحادیۀ نظامی غرب و به همین گونه سازمانهای غیر دولتی دروغین را به وسیلۀ رسانه های غربی بررسی کرده است. بیانیۀ منتشر شده از سوی شبکۀ دروغین جامعۀ مدنی در سوریه
Pour apprendre la vérité sur la Syrie, livre du professeur Tim Anderson (cliquez sur l’image)
کمی دورتر متن بیانیۀ شبکۀ دروغین جامعۀ مدنی سوریه را خواهید یافت. این شبکۀ تقلبی نمی پذیرد که مبارزان مخالف رژیم سوریه در سطح گسترده به تشکیلات القاعده و دیگر شبکه های آن تعلق دارند و از سوی ایالات متحده، ناتو و اسرائیل پشتیبانی می شوند.
نیروهای دولت سوریه به پشتیبانی روسیه، ایران و حزب الله در عملیات گسترده ای علیه تروریست هائی می جنگند که از سوی ایالات متحده و ناتو پشتیبانی می شوند.
چه کسانی خود را جامعۀ بین المللی نامیده اند ؟
ایالات متحدۀ آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان بی آن که از عربستان سعودی و ترکیه یاد کنیم که از دو سال پیش دائماً سوریه را به نام مجوز دروغین بشر دوستانه بمباران کرده اند.
این سازمانهای غیر دولتی که سیاست خارجی آمریکا را منعکس می کنند و بر اساس همین وابستگی بشار اسد را به جنایت علیه بشریت متهم می دانند، نمایندگان جامعۀ مدنی سوریه نیستند.
مدارک بی شماری جنایتکاران را معرفی می کند :
1) بمبارانهائی که از سوی ایالات متحدۀ آمریکا علیه دولت اسلامی در عراق و شام صورت گرفته، در واقع و به ویژه غیر نظامیان و زیر بناهای مدنی و مناطق مسکونی را هدف گرفته است.
2) جنایاتی که شبکه های وابسته به دولت اسلامی عراق و شام مرتکب شده اند از سوی اتحادیۀ آمریکائیِ ناتو و مزدوران مسلح این اتحادیه که در صفوف گروه های تروریستی دست به عملیات می زنند پشتیبانی شده اند. اخیراً، ایالات متحده نیروهای ویژه اش را برای تضمین آموزش « مبارزان آزادی » گسیل کرده است.
(میشل شوسو دوسکی، ناشر، مرکز مطالعات جهانی سازی، 1 مه 2016)
* * *
متن سازمان غیر دولتی دروغین « گروه جامعۀ مدنی »
« ما رفتیم تا زیر چشمان جهانیان بمیریم »
ساکنان حلب به حمایت جامعۀ جهانی نیازمند است. هفتۀ گذشته، رژیم اسد و هم پیمانانش به بمبارانهای خود وسعت بیشتری دادند و خانه های غیر نظامیان و بیمارستانهای حلب را تخریب کردندو در این بمبارانهای سنگین 200 نفر غیر نظامی کشته شدند. ما به نام جامعۀ مدنی سوریه و گروه های بشر دوستانه، قویاً قتل شهروندان سوری را محکوم می کنیم و خواستار حفاظت مدنی هستیم. بدون حمایت جامعۀ بین المللی و اقدامات عینی برای متوقف کردن بمباران حلب، یعنی جائی که هنوز 250000 نفر در آن زندگی می کنند، احتمالاً ممکن است که حلب کاملاً تخریب شود و ساکنان این شهر نیز کشته شوند.
بر اساس ترک مخاصمات سوریها، در هر 25 دقیقه یک سوری کشته شده است. در حلب، روز چهارشنبه 27 آوریل، پس از بمباران بیمارستان قدس، دست کم 50 بیمار و پزشک کشته شدند، از جمله تنها پزشک کودک که در حلب باقی مانده بود، دکتر واسیم Dr WASSIM، (مترجم : برای کشف این دروغ مراجعه شود به بیمارستان حلب هفت ماه پیش تخریب شده بود)
دو روز پیش از این، در 25 آوریل، پنج مددکار از گروه « کلاه سفید» ها در حملۀ هوائی رژیم در اتارب در غرب منطقۀ حلب کشته شدند. این حمله کمی بعد از حملۀ هوائی روسها به وقوع پیوست که طی آن ده غیر نظامی در حلب کشته شدند. یک هفتۀ پیش، رژیم به بازار معره نعمان در استان ادلب حمله کرد، در این حملات نیز ده ها نفر کشته شدند، تعاد بسیاری از آنها زن و کودک بودند.
رژیم عمداً غیر نظامیان و بیمارستانها را هدف می گیرد، و سامانه های بهداشتی، مدرسه و بازار را تخریب می کند، و بر اساس چنین روشهائی می خواهد مقاومت مردم را در این بمبارانها در خنثی کند. علاوه بر این، رژیم آنانی را که نمی تواند از طریق بمباران بکشد، به گرسنگی محکوم می کند. یگاه های اسد شهرها را در سراسر کشور به محاصره شهرها ادامه می دهند، و با کار بست روش تحمیل گرسنگی، توقیف کالاهای بهداشتی و کاروان های کمک رسانی مردم را به محاصره محکوم می کنند. بیش از 18 شهر در سوریه در محاصره به سر می برد. للا یگانه منطقه در دیرالزور است که از طریق چتر کمک دریافت می کند. طی ماه ها ما از جامعۀ بین الملل درخواست کردیم که از طریق هوا با چتر برای ما در مناطق محاصره شده کمک بفرستند، حتا در حمص و حما، ولی تمام درخواستهای ما بی پاسخ ماند.
ما نمی فهیم چرا به مرگ محکوم شده ایم، در حالی که جامعۀ بین الملل با اقدامات عینی می تواند از ما حمایت کند. ما جامعۀ بین الملل را فرامی خوانیم که حمایت از ما را در اولئیت خود قرار دهد و برای قطع بمباران در سراسر سوریه اقدام کنند. به ما کمک کنید که کشورمان سوریه را نجات دهیم. بیش از این نباید تلفات بدهیم.
امضا کنندگان
Signataires
· Syrian Center for Media and Freedom of Expression · Independent Doctors Association · (Centre syrien pour les médias et la liberté d’expression · Médecins indépendants Association)
- Baytna Syria · Union of Syrian Civil Society Organizations · Zaytoon · Peace and Justice for Syria ·
(Baytna Syrie · Union des organisations de la société civile syrienne · Zaytoon · Paix et Justice pour la Syrie ) - Dr Amer Masri · Alaa Basatneh· SAY · Zaad · Syrian Welsh Society · Rethink Rebuild Society · (Dr Amer Masri · Alaa Basatneh · SAY · Zaad · Gallois Société syrienne · Repenser Reconstruire la Société )
- Syria Solidarity UK · Scotland4Syria · Help4Syria · Syrian Society in Nottinghamshire · (Syrie Solidarité UK · Scotland4Syria · Help4Syria · Société syrienne dans le Nottinghamshire)
- Syrian Platform for Peace · Kurds House · (Plate-forme syrienne pour la paix · Kurdes Maison)
Article original en anglais :
The Unspoken Truth is that America is Supporting Al Qaeda: Heavy Propaganda Rages in the Battle for Aleppo. The Terrorists are Portrayed as “Freedom Fighters”, publié le 1er mai 2016
Traduit par Olivier Montulet publié par Arrêt sur Info
La source originale de cet article est Mondialisation.ca
Copyright © Prof. Tim Anderson, Mondialisation.ca, 2016
لینک متن اصلی در مرکز مطالعات جهانی سازی :
ترجمۀ حمید محوی
دربارۀ نظامیان قدیمی فرانسه بین جهاد طلبان داعش
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
24 مه 2016
دربارۀ نظامیان قدیمی فرانسه بین جهاد طلبان داعش
شبکۀ ولتر|21 ژانویه 2015
وزیر دفاع فرانسه، ژان ایو دریان Jean-Yves Le Drian گزارشات رادیو بین المللی فرانسه دربارۀ هم دستیِ ده نفر از شخصیت های نظامی و قدیمی فرانسه با جهاد طلبان درجنگ را تأیید کرد. او مشخصاً یادآور شد که چنین رویدادهائی بسیار نادرند.
در این رویدادها مانند رویدادهای گذشته، همۀ نظامیان قدیمی فرانسه که در جنگ در کنار جهاد طلبان موضع گرفتند از لژیونرها و یا اعضای ادارۀ امنیت خارجی DGSE بوده اند، آقای وزیر می توانست هیئتی رسمی برای رسیدگی به استخدام جهاد طلبان بین این یگانها گسیل کند. ولی هیچ کاری در این زمینه انجام نداد.
ما به سهم خودمان تأیید می کنیم که این گروه از نظامیان قدیمی از وزارت دفاع پیروی نمی کنند، ولی از سوی کاخ الیزه، به درخواست ژنرال بنوآ پوگا، فرماندۀ ستاد فرماندهی رویس جمهور مأموریت دریافت کرده اند (او را در عکس بالا می بینید).
پیش از این، به تاریخ فوریۀ 2012، تعداد 19 نفر از نظامیان فرانسوی که جهاد طلبانِ « ارتش آزاد سوریه » (1) را سازماندهی می کردند در سوریه بازداشت شدند. این نظامیان در چهارچوب توافقی با رئیس جمهور نیکلا سرکوزی طی آزاد سازی باب عمرو که فرانسه در آنجا امارات اسلامی را مستقر کرده بود، در دو نوبت آزاد شدند. سپهبد ادوارد گیو Édouard Guillaud که برای آزادی نخستین گروه اسرای فرانسه به مرز سوریه و لبنان آمده بود، اعلام کرد که این افراد جزء لژیونرهای قدیمی بوده اند. با وجود این، ابزارهای اطلاعاتی ناتو که هنگام دستگیریشان به دست ارتش سوریه توقیف شده بود، و استقبال رسمی و بجا آوردن احترام نظامی سپهبد از آنان خلاف این ادعا را نشان می داد. چنانکه پرونده هائی که سفیر سوریه به سازمان ملل متحد تحویل داده و سفیر فرانسه ژرار آرو Gérard Araud نیز اصلیت آن را تأیید کرده است، در ژانویه 2014، فرانسه و ترکیه القاعده را مسلح کردند تا به امارات اسلامی عراق و شام حمله کند (2).
می خواستند از طرح ایالات متحده برای ایجاد کردستان مستقل در عراق و شمال سوریه جلوگیری کنند. ولی پس از توافقی با ایالات تحده، در مه 2014، فرانسه با امارات اسلامی عراق و شام ترم مخاصمه کرد و نظامیانش را سازماندهی آنان فرستاد. در ژوئن 2014، امارات اسلامی عراق و سام به دولت اسلامی (داعش) تبدیل شد و پس از اعلام خلیفه در بخشی از عراق به تصفیۀ قومی دست زد. طی بمباران اتحادیۀ ضد داعش، پاریس و واشنگتن بر آن بودند که اسلام گرایان بی آن که تلفات سنگینی به آنان وارد سازند، به منطقه ای بکشانند که بر اساس طرح رایت (planWright) برای آنان تعیین شده بود. در هر صورت، در نوامبر 2014، ایالات متحده از این عملیات برای حذف دیوید دروژون David Drugeon استفاده کرد که نشریات ایالات متحده با پافشاری او را به مثابه افسر ادارۀ امنیت خارجی که در بطن القاعده فعالیت دارد معرفی می کردند (3).
آخرین نظامیان قدیمی فرانسه که در نبرد علیه ارتش سوریه کشته شدند، در آوریل 2014 طی حمله به دهکدۀ مسیحی بنام صیدنایا در رأس عناصر القاعده انجام وظیفه می کردند. وقتی جسد ده نفر از آنان را کشف کردند، آنچه بیش از همه جلب توجه می کرد، خالکوبی پرچم فرانسه روی شانه هایشان بود.
[1] « La débâcle de Syrie », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 4 avril 2012.
[2] Lire l’intervention de Bachar Ja’afari in « Résolution 2165 et débats (aide humanitaire en Syrie) », Réseau Voltaire, 14 juillet 2014.
[3] David Drugeon était probablement l’officier traitant des Frères Kouachi responsables du massacre de Charlie Hebdo. Cf. « Selon McClatchy, Mohammed Mehra et les frères Kouachi seraient liés aux services secrets français », Réseau Voltaire, 9 janvier 2015.
Réseau Voltaire
لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article186490.html
ترجمۀ حمید محوی
پایان گفتگوهای ژنو. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
پایان گفتگوهای ژنو
تی یری میسان
Vers la fin des négociations de Genève
par Thierry Meyssan
جان کری به همقطار روسی خود اطمینان داد که جنگ افزارهائی که واشنگتن در ماه آوریل به القاعده و داعش تحویل داده است، در چهار چوب برنامه ای قدیمی صورت گرفته که امروز باطل شده است. بر اساس این امر بود که واشنگتن و مسکو توافقات مرتبط به سوریه را حفظ کردند. اکنون به پایان گفتگوهای ژنو و از سر گیری گفتگوهای مرتبط به امور داخلی سوری ها نزدیک می شوند، ولی بدون طرفداران عربستان سعودی و با الحاق کردها.
شبکۀ ولتر| دمشق ( سوریه)|23 مه| 2016
گردهمآئی بین المللی برای پشتیبانی از سوریه ( وین، 17 مه 2016)
مشارکت ایالات متحدۀ آمریکا در امور سوریه پیوسته ابهام آمیز بوده و هست. در حالی که در 22 فوریه 2016 جان کری با ترک مخاصمات موافقت کرد و روسیه نیز بمب افکنهایش را بیرون کشید، ولی ترکیه در مقام یکی از اعضای ناتو به پشتیبانی از داعش ادامه داد.
در 8 مارس، روسیه پرونده ای تسلیم شورای امنیت کرد که آنکارا را به اتهام قاچاق اشیاء عتیقه به نفع داعش محکوم می کرد (1). در 18 مارس، روسیه پروندۀ دیگری ارائه داد که دوباره ترکیه را به تحویل جنگ افزار و مهمات به داعش متهم می کرد (2). ترکیه نیز به سهم خود هر دو اتهام را کاملاٌ مردود دانست و روسیه را به مانور تبلیغاتی محکوم کرد و اعلام داشت که حرکت روسیه برای « منحرف نمودن توجه جامعۀ بین المللی از تلفات غیر نظامیان، هرج و مرج و تخریب گسترده ای که بمباران های روسیه در سوریه بر جا گذاشته اند سازماندهی شده است». ولی از سوی دیگر، ستاد فرماندهی روسیه روی افشای نقشی که آنکارا برای عبور دادن 9000 جهاد طلب جدید به سوریه داشته است، پافشاری کرد. با وجود این می توانیم نتیجه بگیریم که آنکارا بی آن که به ایالات متحدۀ آمریکا مراجعه کند، دست به چنین کاری زده است.
در نتیجه، در 7 آوریل وزارت دفاع ایالات متحدۀ آمریکا 2000 تن اسلحه به « گروه های مسلح میانه رو » تحویل داد که تقریباً 500 تن از آن محموله فوراً به النصره (القاعده) و 500 تن دیگر به داعش تحویل داده شد (3).
در هر صورت، در روزهای گذشته ناظر بر کاهش ناگهانی پشتیبانی ترکیه از داعش بودیم. با وجود این، بنظر می رسد که مسکو به دور از انظار عمومی قویاً اعتراض کرده است، به شکلی که در 9 مه، جان کری و سرگئی لاوروف بیانیۀ مشترک خودشان را منتشر کردند (4). بیانیه، تمام دولت ها را تشویق می کند که قطعنامۀ 2253 (2015) شورای امنیت را به اجرا بگذارند، یعنی خودداری از هر گونه پشتیبانی مالی و مادی از داعش، جبهۀ النصره و همۀ گروه های دیگری که شورای امنیت در سازمان ملل متحد آنها را در فهرست تروریست ها به ثبت رسانده است. علاوه بر این از همۀ کشورها خواسته شده است که مرزهایشان را بروی این گروه ها ببندند و اجازه ندهند وارد سوریه شوند.
خصوصاً مقرر شده بود که واشنگتن برای هم پیمانانش برای دستیابی به توافق در ژنو تاریخ نهائی را در آغاز ژوئیه تعیین کند. پس از آن، واشنگتن تمام نیروهای مسلح خود را بیرون می کشد، در حالی که روسیه ناو هواپیمابر آدمیرال کوزنتسوف Amiral Kutznesov را در ساحل سوریه مستفرمی کند تا در سطح سبکتری اردوی بمباران سازمانهای تروریستی را که دوباره مسلح شده اند از سر گیرد (5).
با وجود این، ابهامات کاملاً بر طرف نشده است. در رابطه با مسئلۀ ارتش اسلامی ( جیش الاسلام) برخورد شدیدی بین روسها و آمریکائیها بوقوع پیوست. از دیدگاه مسکو جیش الاسلام باید در فهرست « سازمانهای تروریستی » به ثبت رسد ولی واشنگتن می خواهد این گروه را به مثابه « سازمان مسلح میانه رو » تلقی کند.
ارتش اسلامی ( جیش الاسلام ) یکی از تشکیلاتی ست که از سوی عربستان سعودی تأمین مالی می شود و آموزش اعضای آن را نیز نیروهای ویژۀ بریتانیا (SAS) به عهدۀ دارند. ابتدا زهران علوش فرماندۀ این گروه بود، و طی سه سال در حومۀ دمشق موجب ترس و وحشت عمومی می شد، و برای اسامه بن لادن مراسم خاصی را بنیانگذاری کرد، برای ترسیم شقاوت این فرمانده، کافی خواهد بود تا یادآورشویم که او بسیاری از ساکنان را سر برید و بسیاری دیگر را در قفس به مثابه سپر محافظ انسانی اسیر نگهداشت. بطور مشخص، بمبهای سنگر کوب نیروی هوائی روسیه بود که سنگر زیر زمینی ستاد فرماندهی او را تخریب کرد. پس از یک دوران به هم ریختگی، یکی از 17 نفر از معاونان علوش، به نام عصام العدوه جانشین او شد. ولی عصام العدوه خیلی زود به نفع یک فرد مذهبی دیگر از فرقۀ وهابی به نام شیخ ابو عبدالرحمن کاکا برکنار شد. شیخ ابو عبدالرحمن پسر عموی زهران علوش، به نام محمد علوش را برگزید تا مدیریت هیئت مخالفان سعودی در گردهمآئی ژنو برای صلح در سوریه را به عهده گیرد. محمد علوش پس از پرتاب همجنسگرایان از بام خانه ها شهرت خاصی بدست آورد. در واقع جمهوری عرب سوریه یگانه کشور عرب است که حریم زندگی شخصی افراد را محترم شمرده و همجنسگرایان را مجازات نمی کند.
در 17 مه، گروه پشتیبان بین المللی برای سوریه در وین گردهمآئی تشکیل دادند. در بیانیۀ نهائی (6) ارتش عرب سوریه را در اجرای استراتژی محاصرۀ شهرهائی که در تصرف جهاد طلبان « مخالف و میانه رو » بود محکوم کردند. ولی، دوباره توافقات روسیه و ایالات متحدۀ آمریکا در ماه های گذشته را تأیید کردند، مندرجات عبارتند از :
1) تشکیل ساخت و ساز گذار مشترک بین دولت سوریه و تمام گروه های مخالف در مرحلۀ گذار.
2) ایجاد قانون اساسی جدید
3) سپس سازماندهی انتخابات ریاست جمهوری جدید و پارلمانی بر همین اساس.
گرچه عربستان سعودی عضو گروه پشتیبانی بین المللی برای سوریه است، ولی مخالفان میانه رو این سه گزینش را نپذیرفته اند و در برکناریِ رئیس جمهور اسد و اغلب مقامات عالی رتبۀ مسیحی، شیعه و علوی پیش از تشکیل ساخت و سازهای دوران گذار پافشاری می کنند. علاوه بر این، نمی خواهند در انتخابات دموکراتیک با رهبران کنونی رویاروئی کنند.
در گردهمآئی وین یکی از نکات حائز اهمیت این بود که یکی از دیپلماتها اعلام کرد که کشورش حاضر است علیه القاعده مبارزه کند، ولی برای مهم بود که پیش از چنین اقدامی، چه کسی در سوریه به قدرت خواهد رسید. سرگئی لاوروف موضوعی را که از دیدگاه او یک « اشتباه لفظی ناخودآگانه » بود آشکار کرد : با این حساب، این دیپلمات نه فقط پیروزی القاعده را به جمهوری عرب سوریه ترجیح می دهد، بلکه با این موضعگیریِ ناظر بر تصمیم شورای امنیت نیز دور می شود که مبارزه علیه تروریسم را هدف شمارۀ 1 خود اعلام کرده است.
در همان روز 17 مه، نمایندۀ ویژۀ دبیر کل سازمان ملل متحد، ترژه رود لارسن Terje Rød-Larsen آخرین گزارش خود را دربارۀ اجرای قطعنامۀ 1559 و سپس استعفایش را نیز اعلام کرد. این قطعنامه در سال 2004 به ابتکار ایالات متحدۀ آمریکا، فرانسه و عربستان سعودی نوشته شده بود و مندرجات آن عبارت بود از خلع سلاح حزب الله لبنان، تمدید نکردن ریاست جمهوری امیل لاهود Émile Lahoud و بیرون کشیدن نیروی حافظ صلح سوریه از لبنان. این قطعنامه هرگز به اجرا گذاشته نشد، گرچه سوریه به درخواست خیابان لبنان طی « انقلاب سدر » سربازانش را از لبنان بیرون آورد. بان کی مون فوراً معاون خود برای امور خارجه جفری فلتمن Jeffrey Feltman را مأمور کرد که تا پایان سال امور نرژه رود لارسن را به علاوه پست خودش به عهده بگیرد. بر اساس این امر، بسیاری از ناظران بر این باورند که جفری فلتمن سفیر سابق ایالات متحده در بیروت نویسندۀ حقیقیِ قطعنامۀ 1559 است و امروز مخفیانه از نیویورک اتحادیۀ نظامی علیه سوریه را مدیریت می کند.
در 19 مه، جفری فلتمن در مراسمی در پاریس، کنار برهان غلیون، میشل کیلو، بسمه قضمانی و سمر یزبک که از اعضای مخالفان رژیم سوریه هستند در خارج شرکت کرد.
در فرانسه، ژنرال بنوآ پوگا Benoît Puga از پست فرماندهی ستاد فرماندهی ویژۀ ریاست جمهوری استعفا داد و به هیئت لژیون دونور Légion d’honneur پیوست. مسیحی اصولگرا، نوستالژیکِ نظام سلطنتی و دوران استعمار، او یگانه نظامی فرانسه بود که در دو ریاست جمهوری، نیکلا سرکوزی و فرانسوآ هولاند در مقام خود باقی ماند. او شخصاً عملیات مخفی فرانسه در سوریه را هدایت می کرد، حتا بر خلاف رأی ستاد فرماندهی ارتش، و به یمن افسران لژیون خارجی در بخش ریاست جمهوری.
به شکل اجتناب پذیری به سوی تعلیق گفتگوهای ژنو حرکت می کنیم. علاوه بر این، اگر توافقی بین سوری های حاضر در صحنه صورت بگیرد، از دیدگاه تصمیمات بین المللی پیشین به دلیل حذف حزب اصلی کرد (به درخواست ترکیه) تأیید نخواهد شد. به همین علت، شکست گفتگوهای ژنو باید با از سر گیری گفتگو بین سوری هائی که خواهان آن هستند ادامه یابد، یعنی بدون طرفداران سعودی ولی به اتفاق کردها. سپس ایجاد ساخت و ساز دوران گذار با همکاری شرکت کنندگان جدید. در زمینۀ نظامی، ارتش عرب سوریه باید شهرهای اصلی کشور را باز پس گیرد، ولی نبردها در مناطق مرزی عراق و سوریه ادامه خواهد یافت.
[1] « Rapport de Renseignement russe sur le trafic d’antiquités de Daesh », Réseau Voltaire, 8 mars 2016.
[2] « Second rapport de Renseignement russe sur l’aide actuelle turque à Daesh », Réseau Voltaire, 18 mars 2016.
[3] « Les États-Unis violent le cessez-le-feu en Syrie et arment Al-Qaïda », Réseau Voltaire, 25 avril 2016.
[4] « Déclaration conjointe de la Fédération de Russie et des États-Unis d’Amérique sur la Syrie », Réseau Voltaire, 9 mai 2016.
[5] « Retour imminent des avions russes en Syrie », par Valentin Vasilescu, Traduction Avic, Réseau Voltaire, 13 mai 2016.
[6] “Statement of the International Syria Support Group”, Voltaire Network, 17th May 2016
ترجمۀ حمید محوی
فوق العاده : عربستان سعودی در اسرائیل سفارتخانه ایجاد می کند
رژیم سلطنتی عربستان سعودی ساخت سفارتخانۀ عظیمی در اسرائیل را آغاز کرده است، احتمالاً مهمترین سفارتخانه در تل آویو.
به علت اخراج اکثر مردم فلسطین در سال 1948، دو دولت رسماً مناسبات دیپلماتیک ندارند. با وجود این منشور کوئینسی Pacte du Quincy، که در سال 1945 به امضای رئیس جمهور روزولت و شاه عبدالعزیز رسید، و دوباره رئیس جمهور بوش و شاه فهد در سال 2005 آن را تمدید کردند، از جمله مقرر شده است که رژیم سلطنتی با سرزمین یهودی در فلسطین (دولت آیندۀ اسرائیل) مخالفت نخواهد کرد [1].
شاه عبدالله در سال 2008-2009 بجای ایالات متحده عملیات اسرائیلی به نام « سرب سخت » (یا « سرب گداخته ») را علیه نوار غزه تأمین مالی کرد [2]. این نزدیکی به « دکترین پیرامونی » که مبنی بر آن تل آویو در پی متحد ساختن بازیگران غیر عرب منطقه (ایران، ترکیه و اتیوپی) علیه کشورهای عرب بود، پایان داد.
در نوامبر 2013، رئیس جمهور شیمون پرز از طریق ویدئو در برابر شورای امنیت خلیج (فارس) سخنرانی کرد. اعضای شورا توانستند از اوپرسشهائی به عمل بیاورند، البته نه مستقیماً بلکه با میانجیگری تریه رود لارسن Terje Rød-Larsen [3].
اکنون، هر دو کشور در جبهه ای مشترک با ستاد فرماندهی مشترک که در سومالی لاند (دولتی که رسمیت ندارد) علیه یمن می جنگند [4]. نیروی « عرب » دفاع مشترک را بر اساس ساخت و ساز منشور بغداد باز تولید کرده که توسط دولتی که عضو آن نبوده فرماندهی می شود ( منشور بغداد به فرماندهی ایالات متحدۀ آمریکا بود).
عربستان سعودی و اسرائیل در پیوند با یکدیگر چند عملیات بهره برداری نفتی از یمن و در شاخ آفریقا را طرح ریزی کرده اند [5].
شاه سلمان، شاهزاده ولید بن طلال بن عبدالعزیز را برای مقام سفیر در تل آویو برگزیده است (پنجمین ثروت جهانی با سیتی گروپ، موونپیک Mövenpick، چهار فصل Four Seasons)[1] مندرجات منشور همچنان سرّی باقی مانده است
[2] « La guerre israélienne est financée par l’Arabie saoudite », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 6 janvier 2009.
[3] “شیمون پرز در اواخر ماه نوامبر در برابر شورای امنیت خلیج سخنرانی نمود”, ترجمه فرهاد بارکزوی, شبکه ولتر, 4 دسامبر 2013, www.voltairenet.org/article1...
[4] “نیروی « عرب » برای دفاع مشترک”, بوسيله ى تی یری میسان, ترجمه حمید محوی, شبکه ولتر, 20 آوريل 2015, www.voltairenet.org/article1...
[5] “گزارش ویژه : طرح های مخفی اسرائیل و عربستان سعودی”,
لینک متن در شبکۀ ولتر :
http://www.voltairenet.org/article192019.html
ترجمۀ حمید محوی
گردهمآئی هفت کشور صنعتی، گردهمآئی ریاکاری غربی. تی یری میسان
گاهنامۀ هنر و مبارزه/جغرافیای سیاسی
30 مه 2016
گردهمآئی هفت کشور صنعتی، گردهمآئی ریاکاری غربی
تی یری میسان
Le G7, sommet de l’hypocrisie occidentale
par Thierry Meyssan
گردهمآئیهای گروه هفت کشور صنعتی، که در آغاز چیزی نبود بجز گفتگوهای منقطع بین رهبران غربی، پیش از آن که به تمرین ارتباطاتی تبدیل شود، خواست بلند پروازانه ای را برای تبدیل شدن به دولت جهانی در سر می پروراندند. گردهمآئی ایسه شیما Ise-Shima مسائل اساسی جهان را مرور کرد.
شبکۀ ولتر| دمشق (سوریه)|30 مه 2016
نخستین گردهمآئی 5 کشور صنعتی در رامبویه Rambouillet (1975)
گروه 7 کشور صنعتی در ایسه شیما (در ژاپن) گردهمآئی تشکیل داد. ولی در حالی که از گردهمآئی پیشین سیراب شده بودیم، رسانه هائی بین المللی در رابطه با این گردهمآئی دچار خشک سالی شد. علت این است که این گردهمآئی عمیقاً اهدافش را تغییر داده است.
در بستر نخستین بحران نفتی در سال 1974، پنج وزیر امور مالی (آلمان فدرال، فرانسه، ژاپن، بریتانیا، ایالات متحدۀ آمریکا) بی آن که موضوع مشخصی در کتابخانۀ کاخ سفید به ثبت رسانده باشند، فقط برای تبادل نظر گردهمآئی تشکیل دادند. و این« کتابفروشی گروه » بود.
بر اساس همین الگو، دو بازمانده از این گروه، یعنی والری ژیسکاردستن Valéry Giscard d’Estaing که به ریاست جمهوری فرانسه و هلموت اشمیت Helmut Schmidt که به مقام صدر اعظم آلمان فدرال برگزیده شده بودند در سال بعد (1976) تصمیم گرفتند رؤسای همان کشورها را به علاوه ایتالیا برای تبادل نظر دربارۀ مسائل مهم روز به کاخ رامبویه (در حومۀ پاریس) دعوت کنند. در آن دوران، گردهمآئیهای بین المللی به ندرت صورت می گرفت و خیلی حالت رسمی داشت. گروه 6 کشور صنعتی در نبود تشریفات، خصوصیت ساده، انبساط دوستانه، و در فضائی مشابه کلوپ خصوصی این واقعیت را به روشنی بازتاب می داد. گفتگوها مستقیماً بدون مداخلۀ مترجم به زبان انگلیسی صورت می گرفت. گردهمآئی در آخرین دقیقه اعلام می شد. موضوع مشخصی وجود نداشت، روزنامه نگاران نیز حضور نداشتند.
در سال 1977، نخست وزیر کانادا را نیز دعوت کردند (گروه 7 کشور صنعتی)، و از تاریخ 1978 رئیس هیئت اروپا به این گروه پیوست. در سال 1994 رئیس جمهور روسیه رسماً دعوت شد و در سال 1997 به عضویت تمام عیار گروه 8 کشور صنعتی درآمد. غربیها در واقع بر این باور بودند که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، روسیه در حال پیوستن به آنهاست، و این روند به تشکل جهان تک قطبی جامۀ عمل خواهد پوشاند و تسلط آنان را محرض خواهد کرد. و این روند در دورانی به قوع پیوست که طبقۀ رهبریت فرا ملی با بلند پروازیهای بی حد و مرز در حال تشکل بود. این طبقه تصور می کرد که می تواند حقوق بین الملل را بروبد و جایگزین شورای امنیت در سازمان متحد شود تا سرانجام بی هیچ مانع و کنترلی بر جهان حکومت کند.
در سال 2000، گروه 8 کشور صنعتی از پیشنهاد پال ولفوویتز Paul Wolfowitz و بانک جهانی برای منحل کردن قرض فقیرترین کشورها پشتیبانی کردند. با وجود این، یک شرط کوچک وجود داشت : کشورهای فقیر باید اقتصادشان را کاملاً با ساخت و ساز لیبرالی همآهنگ می کردند تا شرکتهای چند ملیتی بتوانند بی هیچ مانعی آنها را غارت کنند. از 62 کشور مربوطه، فقط 9 کشور این بازار مکاره را پذیرفتند. موضع گیری گروه 8 کشور صنعتی به جنبش جهانی ضد جهانی سازی انجامید. در گردهمآئی بعدی، در ناپل (2001) سرکوب تظاهر کنندگان به بهای مرگ یک نفر تمام شد. به همین علت تصمیم گرفتند که از این پس گردهمآئیهایشان را با حفاظت پلیسی و نظامی در خارج از شهرهای بزرگ برگزار کنند. بر اساس این امر بود که می توانستند به دور از نگاه عموم به گفتگوها و توطئه چینی هایشان ادامه دهند.
ولی در سال 2013 این روند به مشکل برخورد کرد : ولادیمیر پوتین به کرملین رفته بود و غربیها نیز با وجود تعهداتی که به کوفی عنان سپرده و در بیانیۀ ژنو نیز تأیید کرده بودند، دوباره آتش جنگ علیه سوریه را شعله ور کردند. گردهمآئی لوگ ارن Lough Erne (ایرلند شمالی) به برخورد 1 علیه 7 تبدیل شد. در اصل موضوع گفتگوها مبارزه علیه بهشت مالیاتی تعیین شده بود، ولی روی موضوع بازگشت غرب به سوریه تمرکز یافت. سال بعد (2014)، پس از کودتای کی یف، تقسیم اوکراین و ضمیمه شدن کریمه به فدراسیون روسیه، آلمان مشاهده کرد که از این پس بین شرکت کنندگان اعتماد از بین رفته است و گردهمآئی نمی تواند به شکل گذشته برگزار شود. غربی ها در وضعیت مصیبت زده تصمیم گرفتند که در گردهمآئی ساچی Sotchi شرکت نکنند و بی آن که روسیه حضور داشته باشد، در لاهه (هلند) گردهمآئی تشکیل دادند. گروه 8 کشور صنعتی منهای یک به گروه 7 کشور صنعتی تقلیل یافت.
در 42 سال پیش از این، پایان گردهمآئی به بیانیۀ کوتاهی می انجامید که مسائل اقتصادی مطرح شده را اعلام می کرد و روی انسجام غرب تأکید داشت. این بیانیه ها با شتاب ابعاد بزرگتری بخود گرفت تا به سرمایه داران بین المللی اطمینان دهد که در این گردهمآئی ها به شکل سرّی هیچ تصمیمی گرفته نمی شود. از وقتی که روسیه را دعوت کردند و روزنامه نگاران به گردهمآئی راه یافتند، بیانیۀ سیاسی ضمیمه شد که نشان می داد که جهان پیرامون واشنگتن متحد می شود. سپس متن های بلند بالائی دربارۀ وضعیت جهان و نیک پنداری قدرت های بزرگ برای بهبود بخشیدن به آن منتشر کردند. ولی، هرگز، مطلقاً هرگز گروه 8 کشور صنعتی هیچ تصمیمی نگرفت. حداکثر این بود که تعهداتی دادند که فوراً بفراموشی سپردند (مثل از بین بردن گرسنگی در جهان) و یا قطعنامه هائی که با همان شتابی زیر پا گذاشتند که به تصویب رسانده بودند (مثل منابع باز).
© Réseau Voltaire شبکۀ ولتر
از سال 2001، گروه 8 کشور صنعتی به نام دولت جهانی به موازات سازمان ملل متحد خود را معرفی کرد، در واقع به گردهمآئی همآهنگی بی هدف تبدیل شد. در عکس بالا که انتشار آن در چندین کشور ممنوع اعلام شده، رئیس جمهور دیمیتری مدودف را در حال مستی در گرهمآئی 2011 می بینیم.
آنچه گروه 7 کشور صنعتی به آن تبدیل شد
از 9 عضو رسمی گروه 7 کشور صنعتی، 2 عضو دارای رأی مضاعف هستند : ایالات متحده می تواند روی هیئت اروپائی، ژان کلود یونکر Jean-Claude Juncker لوگزامبورگی حساب کند که پس از افشای تعلاقاتش به گلادیو Gladio (سرویس مخفی ناتو) مجبور شد از پست نخست وزیر استعفا دهد. دومین عضو دارای رأی مضاعف آلمان است که می تواند روی رئیس شورای اروپا، دونالد تاسک Donald Tusk لهستانی حساب کند که خانواده اش از آغاز جنگ سرد در پیوند با خانوادۀ مرکل Merkel است.
از این پس، گروه 7 کشور صنعتی یک ملاقات رسمی ساده است. ایالات متحده و آلمان پیش نویس و بازی زبانی سیاسی را تعیین می کنند و از بقیۀ خدمتگذارانشان خواهش می کنند که آن را به کار ببرند. هزاران روزنامه نگار در این مراسم عشای ربانی بزرگ شرکت می کنند. بطور مشخص، گردهمآئی ایسه شیما Ise-Shima بیانیۀ بلند بالا به علاوه 6 پروندۀ در پیوست آن در زمینۀ اقتصاد و سیاست منتشر کرد که زبان نخبگان ایالات متحده را بازتاب می داد. در این بیانیه همه چیز دست کم ظاهراً کامل و بی عیب و نقص بنظر می رسد، ولی با بررسی عمیق آن، چنانکه خواهیم دید، بر خلاف تمام انتظارات به نتایج شرم آوری می رسیم.
در مقدمۀ بیانیه، گروه 7 کشور صنعتی ارزشهای مشترکشان را یادآور می شوند که شامل 4 اصل است :
1) آزادی
2) دموکراسی
3) دولت قانون
4) احترام به حقوق بشر
سپس، قابلیت هایشان را برای تضمین مفاد زیر مطرح می کنند
1) صلح
2) امنیت
3) و توفیق جهان
و سرانجام، اولویتشان را تأیید می کنند
1) رشد اقتصاد جهانی
هر کودکی بی هیچ مشکلی می تواند درک کند که این «افراد بزرگ» با ابراز اولویتشان برای رشد اقتصاد جهانی، در واقع نظریات و اهدافی را که مطرح کرده اند به ریشخند گرفته اند.
9 عضو گروه 7 کشور صنعتی
بیانیۀ نهائی گروه 7 کشور صنعتی
در اینجا، به بررسی فرازهائی از بیانیه بسنده خواهیم کرد که به امور سیاسی در عرصۀ بین المللی از دیدگاه 9 نفری مربوط می باشد که خود را قدرتمندترین در جهان می دانند(1). در واقع فهرست ما شامل 18 دروغ بزرگ غرب در عصر حاضر و فرصتی مناسب است برای مرور موضوعات و اختلافات مهم.
1) « مبارزه علیه تروریسم و افراطگرائی خشونتبار » (2)
متأسفانه از این پس در گردهمآئی های بین المللی تروریسم به مثابه حاصل افراطگرائی خشونتبار پذیرفته شده است. گویا که موضوع صرفاً به مشکلات روانی شخصی در متن امور سیاسی مربوط می شود که هنوز حل نشده است. در نتیجه، تروریسم به مثابه استراتژی نظامی تلقی نمی شود، هیچ دولتی چنین روشی را به کار نمی برد و تنها ازسوی منابع خصوصی و قاچاق تأمین مالی می شود. و این نظریه از دسامبر سال 2015 از سوی بان کی مون مطرح شد که به گروه 7 کشور صنعتی پیوسته بود تا به توهم توافق جهانی رونق ببخشد (3) : یعنی یگانه دشمن، همانا « افراطگرائی » است. فرمولی که به آنانی که تروریسم را سازماندهی می کنند اجازه می دهد تا به همت عالیشان هر مخالفتی را به بهانۀ پیشگیری از تروریسم سرکوب کنند.
همان گونه که طی مقالات بیشمار از سال 2001 این موضوع را بررسی کرده ایم، دست کم 8 نفر از 9 عضو گروه 7 کشور صنعتی مستقیماً در پشتیبانی از القاعده و داعش در عراق، سوریه و لیبی شرکت داشته اند. تنها ژوستین ترادرو Justin Trudreau عضو کانادائی است که از شرکت در این جنگ سرّی مبرا بنظر می رسد.
2) « مهاجرت وبحران پناهندگان » (و نه بحران پناهندگان و مهاجران)
باید از دیدگاه معنا شناسانه بین موج مهاجران و بحران افراد پناهنده تفکیک قائل شویم. مهاجران نقل مکان خودشان را انتخاب می کنند. مهاجران را به مثابه موج تلقی می کنند نه به مثابه مجموعه ای از افراد، بر عکس، پناهندگانی که مجبور به ترک دیارشان شده اند از حق حمایت بین المللی برخوردارند.
با این حساب، در واقع تعداد پناهندگان واقعی خیلی اندک است. اکثر سوریهائی که از کشور گریخته اند، و از کشورشان در مقابل جهاد طلبان دفاع نکرده اند به این علت بوده است که فکر می کردند که ناتو جمهوری را سرنگون خواهد کرد. افراد دیگری از جنگ گریختند زیرا می خواستند پس از پیروزی جهاد طلبان و ایجاد دولت اسلامی واقعی به سوریه بازگردند. ولی درحقوق بین الملل پناهندگانی که از دفاع مسلحانه از کشورشان در مقابل تهاجم خارجی سرپیچی کرده اند و یا آنانی که بی آن که خودشان دست به مبارزه بزنند، فقط برای بازگشت به پیروزی جهاد طلبان چشم دوخته اند، وضعیت پناهنده بازشناسی نشده است.
تردیدی وجود ندارد که همان دولتهائی که به سوریه حمله کرده بودند، مشوق پدیدۀ فرار سوریها بودند و با چنین روشی می خواستند کشور را از ساکنانش خالی کنند. در نتیجه، تمام اعضای گروه 7 کشور صنعتی در این طرح توطئه آمیز شرکت داشتند.
3) سوریه
گروه 7 کشور صنعتی با قاطعیت تمام نقض ترک مخاصمه را از سوی « رژیم سوریه » محکوم می کند. البته هیچ چیزی دربارۀ نقض های پیشینی که توسط گروه های مسلح انجام گرفته نمی گوید، و نه حتا دربارۀ یکی از مهمترین آنها در رابطه با نقض آتش بس که توسط خودشان صورت گرفته است. یعنی تحویل 2000 تن سلاح و مهمات از سوی وزارت دفاع ایالات متحدۀ آمریکا به القاعده و داعش، به گ.اهی مجلۀ Jane’s. سلاح و مهماتی که دست کم نیمی از آن فوراً به القاعده و داعش تحویل داده شده است، یعنی گروه هائی که گروه 7 کشور صنعتی چند سطر بالاتر می گوید علیه آنها می خواهد بجنگد (4).
گروه 7 کشور صنعتی در عین حال « رژیم » را محکوم می کند زیرا راه کمک های بین المللی را مسدود کرده است ( «رژیم» شیوۀ بیانی تحقیر آمیزی است برای نامیدن دولتی که عضو سازمان ملل متحد می باشد، یعنی دولتی که همین گروه 7 کشور صنعتی علیه آن جنگ به پا کردند تا « تغییر رژیم » را ممکن سازند).
در نتیجه، اموری که سازمان ملل متحد یاد آور شده مرتبط است به خود سازمان ملل متحد در نقض رعایت تاریخ و مسیری که از پیش با دولت سوریه تعیین کرده بودند. علاوه بر این، گروه 7 کشور صنعتی نه تنها گروه های مسلح را برای مسدود کردن راه دسترسی به چندین منطقه محکوم نمی کند بلکه از همین بهانه و اتهام دروغین به « رژیم » استفاده می کند و به سازمان برنامۀ جهانی غذا اجازه می دهد تا از راه هوا با چتر برای مناطق زیر کنترل جهاد طلبان کمک رسانی کند. به این علت که سازمان برنامۀ جهانی غذا امکان چنین عملیاتی را در اختیار ندارد، از نیروی هوائی ایالات متحدۀ آمریکا درخواست می کند، و نیروی هوائی ایالات متحدۀ آمریکا نیز تنها مواد غذائی و داروئی با چتر پیاده نمی کند، بلکه سلاح و مهمات را نیز با این کمک ها در مناطق زیر کنترل جهاد طلبان همراه می کند. این نوع عملیات تنها ظاهری بشر دوستانه دارد زیرا مواد غذائی و دارو در مناطق زیر کنترل جهاد طلبان فوراً توسط آنان تصرف می شود تا بعداً به قیمت طلا به مردم بفروشند و یا همانگونه که اخیراً کشف شد، به ترکیه صادر کنند.
در پایان باید یادآور شویم که گروه 7 کشور صنعتی مسئلۀ سلاح های شیمیائی را مطرح می کند، بی آن که جبهۀ مشخصی را متهم کند؛ این موضوع نشان می دهد می توانند از بهانه علیه هر گروهی استفاده کنند، از جمله گروه های مسلح و دولت اردوغان. یعنی ابزاری خواهد بود برای باج گیری پیشبینی ناپذیر از دولت اردوغان.
4) عراق
گروه 7 کشور صنعتی از « وحدت، حاکمیت و تمامیت ارضی » کشور پشتیبانی می کنند، و برای مبارزه علیه داعش به دولت عراق تبریک گفتند و اعلام کردند که از این پس از تلاشهای بغداد برای کمک رسانی به مردم مناطق آزاد شده پشتیبانی می کنند. با وجود این، به این علت که به « رژیم » سوریه برای پیروزیهایش علیه داعش تبریک نگفته است، بر خلاف قطعنامه های شورای امنیت در سازمان ملل متحد، می توانیم نتیجه بگیریم که هدف اصلی آنان ( گروه 7) مبارزه علیه تروریسم نیست.
اعضای گروه 7 کشور صنعتی اعلام کردند که در حال حاضر بیش از 3،6 میلیارد دلار برای کمک به مقامات عراقی و به همینگونه کرد در نظر گرفته است. با چنین کاری، خلاف آنچه چند سطر بالاتر نوشته بود را به اجرا می گذارند : در واقع، گرچه مدعی می شوند که از یکپارچگی کشور پشتیبانی می کنند، ولی مستقیماً به منطقه ای اسلحه تحویل می دهد و تشویق می کند که از قدرت مرکزی تبعیت نکنند.
5) ایران
گروه 7 کشور صنعتی با قاطعیت تمام توافقات یک سال پیش 1+5 را با ایران تبریک گفت. در نتیجه ایران پیشبینی کرده بود که با لغو مجازاتهائی که ایالات متحدۀ آمریکا، اروپا در سطح بین المللی اعلام کرده بودند، می تواند به این کشور اجازه دهد که از 150 میلیارد دلاری که به شکل پراکنده در جهان در توقیف به سر می برد استفاده کند. با وجود این، اگر کشورهای کوچکی که به اجبار دارائی های ایرانی را مسدود کرده بودند، این مبالغ را از توقیف بیرون آوردند، برای مثال، سوئیس 12 میلیون دلار، ولی ایران حتی یک سنت هم از دارائی هایش را در ایالات متحدۀ آمریکا و اتحادیۀ اروپا دریافت نکرده است. برای ایران وضعیت از این نیز بدتر است زیرا واشنگتن رسماً بگونه ای جلوه داد که گوئی 450 میلیون دلار را آزاد کرده، ولی فوراً دادگاه ایالات متحده آن را توقیف کرد، که « مستقل » از انگیزۀ پرداخت خسارت به قربانیان سوء قصدهای 11 سپتامبر بود که ایالات متحده طی 15 سال گذشته هرگز اتهامی در این واقعه به ایران وارد نکرده بود. در اینجا موضع گیری 9 عضو گروه 7 کشور صنعتی در پاسخ به شکایت ایران از شورای امنیت با اتکا به جنبش دولت های غیر متعهد مطرح می شود (5).
گروه 7 کشور صنعتی با اعتراض به پژوهشهای موشکی ایران به محکوم کردن این کشور بر خلاف قطعنامۀ 2231 ادامه می دهند. زیرا این قطعنامه موضوع موشکی ایران را مطرح نمی کند. خانم سفیر، سامانتا پاور Samatha Power طی بحث در شورای امنیت یادآورشده بود که ایران نه تنها باید خودش را با قطعنامه تطبیق دهد بلکه باید به موازین بین المللی دیگری نیز پاسخ بگوید که مربوط است به زمینۀ موشکهای بالیستیک (6). ایالات متحده می داند که نمی تواند موضوع موشکهای بالیستیک و هسته ای را به یکدیگر پیوند بزند، به همین علت از تاریخ توافق 1+5 هیچ شکایتی علیه ایران مطرح نشده است.
6) جمهوری دموکراتیک خلق کره
گروه 7 کشور صنعتی پژوهشهای هسته ای کشوری را که « کرۀ شمالی » می نامند محکوم کرده اند، و بر این اساس خاطر نشان می کنند که ایالات متحده از سال 1950 با آن در جنگ است. به همین علت می توانند به چندین قطعنامۀ شورای امنیت مراجعه کنند. با وجود این، در نبود قرارداد صلح و با توجه به فشاری که طی 10 سال روی ایران وارد آوردند، یعنی کشوری که برنامۀ هسته ای نظامی نداشت، درک می کنیم که چرا پیونگ یانگ سر پیچی کرده است.
7) « اوکراین/روسیه »
گروه 7 کشور صنعتی اعلام می کند که به « حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال » اوکراین احترام می گذارد، و سپس، وقتی روسیه کریمه را ضمیمه می کند، چنین اقدامی را غیر قانونی دانسته و محکوم می داند. و این نمونه ای از ریاکاریهای غرب است. زیرا، اعضای گروه 7 کشور صنعتی بودند که کودتای کی یف را سازماندهی کردند، و با چنین حرکتی حاکمیت و استقلال اوکراین را پایمال نمودند. شهروندانی که کودتا را نمی پذیرفتند دست به مقاومت زدند. خیلی زود دریافتند که مردم از دیدگاه جغرافیائی به دو گروه تقسیم شده اند، بخشی از آنها طرفدار آتلانتیستها و بخش دیگر طرفدار روسیه. مناطق طرفداران روسیه، کریمه، دنباس و لوگانسک اعلام استقلال کردند، ولی فقط کریمه بود که با شتاب خواستار پیوستن به فدراسیون روسیه شد. فقط یک جملۀ انتقاد آمیز دربارۀ بزهکاری دولت اوکراین مطرح کردند، که نشان داد که اعضای گروه 7 کشور صنعتی خیلی گرفتار هم پیمان جدیدشان هستند.
8) لیبی
گروه 7 کشور صنعتی از فایز السراج پشتیبانی مرد، یگانه قدرتی که امروز از سوی سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته شده است، به نحوی که صلح به کشور بازگردانده شود و بهره برداری از نفت و مبارزه علیه داعش را امکانپذیر کند.
در نبود رهبر قانونی کشور به قبایل مختلف تقسیم شده است. دولت السراج در توافقات صخیرات (2015) توسط سازمان ملل متحد تشکیل شد. ولی هرگز از سوی مجلس نمایندگان که پس از قتل معمر قذافی توسط ناتو ایجاد شده بود به رسمیت شناخته نشد. در نتیجه مثل دیگران قانونیت ندارد، حتا اگر فرمانبردارتر از دیگران باشد. در هر صورت، اعضای گروه 7 کشور صنعتی اعلام کرد که از حذف تحریم اسلحه پشتیبانی می کند، یعنی راهکاری که به او اجازه می دهد رقیبانش را قتل عام کند و یا دوباره جنگ داخلی راه بیاندازد.
9) افغانستان
اعضای گروه 7 کشور صنعتی از هر گونه « روند صلحی که از سوی افغانها راه اندازی شود» پشتیبانی می کنند، یعنی موضوعی که پس از 15 سال اشغال آنگلو- ایالات متحدۀ آمریکا و توافقات بن که از سوی پیروزمندان تحمیل شده بود، جای شگفتی ندارد. از شرکت افغانستان در گردهمآئی ناتو در ژوئیۀ آینده در ورشو به یکدیگر تبریک می گویند، یعنی موضوعی که تمام روند صلح ابتکار آمیز افغانها را به شکل تمام و کمال توضیح می دهد و با آن، البته ادامۀ داستان آرزوی دیر آشنای محاصرۀ نظامی روسیه.
10) « روند صلح در خاور نزدیک »
گروه 7 کشور صنعتی با فرمول « روند صلح در خاورمیانه » جنگ اسرائیل و فلسطین را در واقع به مفهوم جنگ اسرائیل و عرب درک می کنند. با توجه به مناسبات تیره با نخست وزیر کنونی اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، گروه 7 از ابتکار فرانسه در یکی از گردهمآئی های بین المللی پشتیبانی کرد...بدون اسرائیلها و بدون فلسطینیها؛ یگانه راهکاری که می تواند « راه حل با دو دولت » را به پیش ببرد.
11) یمن
گروه 7 کشور صنعتی با احتیاط می گوید که صلح در یمن با از سر گیری گذار سیاسی ممکن خواهد بود. این نظریه مستقیماً حاکی از پشتیبانی از رئیس جمهوری است که خیابان او را از قدرت بیرون راند، عبد ربه منصور هادی که عربستان سعودی و اسرائیل زیر بال او را گرفته اند.
12) آفریقا
در حالی که گروه 7 کشور صنعتی دولتهای پیشین را به طور کلی و با دقت مد نظر داشته، برای بورکینافاسو، بوروندی، مالی، نیجریه، جمهوری آفریقای مرکزی، جمهوری دموکراتیک کنگو، سومالی و سودان جنوبی این بذل توجه را نشان ندادند، به همین گونه چند دولت دیگر در پیرامون دریاچۀ چاد (آبریز چاد)، ساحل و شاخ آفریقا که نامشان آورده نشده است. ارجاع همه به یک پاراگراف بوده که تعدادی از مسائل را فهرست کرده و برای حل آنها، جملگی را تشویق می کند که سازمانهای میان دولتی شان را تقویت کنند. پنتاگون هنوز درک نکرده است که آفریقائیها از تأسیس ستاد فرماندهی ناتو در آفریقا AfriCom با آغوش باز استقبال نکرده اند.
این پاراگراف در حضور رئیس جمهور چاد ادریس دبی نوشته شده است که جزء مهمانان دعوت شدۀ حاشیۀ گردهمآئی بود. اصل خدشه ناپذیر ایالات متحده مبنی بر این که یک نفر نمی تواند بیش از دوبار پی در پی در مقام رئیس جمهور باقی بماند در این کشور اعتبار ندارد. ادریس دبی از 25 سال پیش در مقام رئیس جمهور باقی مانده و به جنایات متعددی در کشورش و به همینگونه در دارفور متهم بوده، ولی برای گسترش و استقرار نیروی های نظامی در قارۀ سیا بهترین هم پیمان است.
13) ونزوئلا
گروه 7 بر آن است که هم زمان بین دولت و شهروندان، و بین دولت و پارلمان میز گفتگو دایر کند. چنین راهکاری به شکل زیرکانه ای به این معناست که دولت اقتدارگرا بوده و زیر ضرب اعتراض مردم و احزاب سیاسی قرار دارد.
در واقع، واشنگتن در سازماندهی شورش در سال 2014 (7)و یا کودتا در فوریۀ 2015، توفیقی بدست نیاورد (8). واشنگتن اعلام کرد که ونزوئلا « امنیت ملی خودش را تهدید می کند»(9)، سپس برای رهبران اصلی بولیواری، مانند دیوسدادو کابلو Diosdado Cabello پرونده سازی کرد و او به قاچاقچی مواد مخدر متهم نمود (10). گرچه اوباما در ملاقا تبا همقطار ونزوئلائی خود حفظ ادب را رعایت کرد، ولی بیانیۀ 2016 را دوباره مطرح کرد. در 25 فوریه ستاد فرماندی ارتش آمریکا برای آمریکای جنوبی، مرکزی و کارائیب SouthCom و نیروهای ویژۀ ایالات متحدۀ آمریکا طرح بی ثبات سازی کشور را پیشبینی کرده بودند ولی متأسفانه لو رفت (11). هدف واشنگتن در سالهای آینده تحریک هرج و مرج در ونزوئلا است، یعنی هرج و مرجی مشابه آنچه در شامات روی داد.
14) امنیت دریائی
گروه 7 کشور صنعتی خود را به مثابه ضامن امنیت دریائی معرفی می کنند، گرچه دزدان دریائی شاخ آفریقا در سال 2009-2010 را خودشان سازماندهی کردند (12)، به فراخواستهای پکن در دریای چین که به قانون دریائی اتکا دارد معترضند، یعنی موضوعی که اساساً نمی تواند مشکلی به حساب بیاید.
فراخواستهای پکن از دیدگاه تاریخی قانونیت دارد و تا کشف منابع نفتی برای هیچکس مشکلی ایجاد نمی کرد. جزائر سپراتلی Spratleys و پاراسل Paracels تا قرن هجدهم به چین تعلق داشت. ولی به این علت که غیر مسکونی بود، امپراتور هرگز نماینده ای به آنجا نمی فرستاد. در دوران استعمار چین در قرن نوزدهم این جزائر رها شده بود. به همین علت، امروز بر حسب تعبیرِ استعمارزدائی می تواند همانقدر از سوی تایپه مطالبه شود که پکن. و البته روشن است که قدرتهای قدیمیِ استعماری برداشت دیگری از رویدادها دارند که با برداشت مردم چین که آنها را از کشورشان بیرون راندند متفاوت است.
15) منع گسترش سلاح هسته ای و خلع سلاح
جای تردید خواهد داشت که تصور کنیم که گروه 7 کشور صنعتی با منع گسترش سلاح هسته ای و خلع سلاح موافق باشد، زیرا گرچه گفتارها همواره رنگ صلح جویانه دارد ولی سیاستشان عملاً امپریالیست است.
اوباما در اینجا ریاکاری غربی را نمایندگی می کند که جایزۀ نوبل صلح را دریافت کرده بود، زیرا گفته بود که می خواهد سلاح هسته ای را از بین ببرد، ولی وقتی به قدرت رسید بر عکس آنچه گفته بود به مدرنیزاسیون ذخیرۀ سلاح های هسته ای ایالات متحدۀ آمریکا همت گماشت. کمی پس از گردهمآئی، به هیروشما رفت و در آنجا سخنرانی کرد. البته، بی آن که اظهار ندامت کند، مسئولیت چنین فاجعه ای به عهدۀ گذشتگان او بوده و نه خود او، ولی به پرسشی که در رابطه با قانونیت بمباران هسته ای بود پاسخ نگفت، یعنی موضوعی که عمق اندیشۀ او را آشکار می کند.
گروه 7 کشور صنعتی بگونه ای رفتار می کند که گوئی نمی داند که در سال گذشته یک خانوادۀ سعودی به بمب اتمی دسترسی یافته و دست کم دو بمب اتمی تاکتیک در یمن به کار برده است (13). با وجود این از آزمایش های کرۀ شمالی خطر مهمتری را به وجود می آورد. علاوه بر این، به این علت که سعودی ها به شکل خصوصی و نه به مسئولیت رسمی و دولتی به این تکنولوژی دست یافته اند، عربستان سعودی شکاف مضاعفی را در منشور منع گسترش سلاح هسته ای ایجاد کرده است.
16) اصلاحات سازمان ملل متحد و عملیات صلح
همانگونه که باید، گروه 7 کشور صنعتی خود را برای اصلاح سازمان ملل متحد مساعد نشان می دهد، و از این موضوع استفاده کرد تا پشتیبانی از تصمیمات گردهمآئی دربارۀ عملیات صلحی را تأیید که رئیس جمهور اوباما ریاست آن را در سازمان ملل متحد به عهده داشت.
مشکل اینجاست که حتا اصل عملیات حفظ صلح ناقض منشور سازمان ملل متحد است. در آغاز بنیانگذاری اش، بنیانگذاران مأموراتهای دیدبانی و نظارت بر توافقات صلح را پیشبینی کرده بودند. عملیات حفظ صلح با توافق طرفین دعوا مفید و ممکن می شد. بر عکس امروز، شورای امنیت راه حل خودش را به طرفین تحمیل می کند، یعنی برای تحمیل رعایت راه حل مطرح شده، در این و یا آن جبهه نیروی نظامی پیاده می کند. چنین امری به معنای ملبس کردن راهکار استعماری به حقوق بین الملل است.
17) حقوق بشر
این پاراگراف کوتاه کاملاً روشنگر موضوعی است که می خواهم در اینجا مطرح کنم : چه کسی مخالف حقوق بشر است؟ هیچکس. با وجود این، متن حاکی از احترام به حقوق بشر به مثابه « همکاری بین دولتها و جوامع مدنی » است. در نتیجه، تعریف بریتانیائی و امانوئل کانتی از حقوق برای جامعۀ مدنی را مطرح می کند. هر فردی باید بتواند به شکل قانونی از حقوق خود در مقابل انحرافات قدرتمدارانه ای که قربانی آن بوده دفاع کند
به گفتۀ گروه 7 کشور صنعتی، حقوق بشر حفاظت از افراد در مقابل منافع دولت است. « جامعۀ مدنی »، یعنی بازیگران سیاسی که در زندگی احزاب سیاسی شرکت ندارند، باید بتوانند از شهروندان در مقابل دولت دفاع کنند. این پرت و پلاها چیزی نیست بجز نفی انقلاب فرانسه، روس، کوبا و ایران که برای آنان نخستین حقوق بشر زیر سؤال بردن قانونیت قدرت حاکم است و نه حفاظت در مقابل آن. با چنین کاری، گروه 7 کشور صنعتی تأیید می کند که طبقۀ جدید رهبران بین المللی اجازه نمی دهند سرنگون شوند.
18) امنیت هسته ای
گروه 7 کشور صنعتی در اینجا بین امنیت فن آوریها (safety) را از امنیت سیاسی سامانه ها (security) تفکیک قائل می شود. سهامداران شرکتهای چند ملیتی را فرامی خواند که منشور بین المللی مرتبط به فعالیتهایشان را رعایت کنند. و گردهمآئی سازماندهی شده توسط کاخ سفید در رابطه با پیشگیری از سرقت سلاح هسته ای توسط گروه های تروریست را به یکدیگر تبریک گفتند.
با تفکیک موضوع ربودن احتمالیِ سلاح هسته ای توسط ترویستها و موضوع منع گسترش سلاح هسته ای، گروه 7 کشور صنعتی به روشنی نشان دادند که در هیچ یک از این دو زمینه جدی نیستند. منع گسترش سلاح هسته ای صرفاً برای ممنوع کردن کشورهای غیر هسته ای در پیوستن به کلوپ کشورهای هسته ای کاربرد دارد. گردهمآئی کاخ سفید بهانه ای بود تا پنتاگون بتواند به دولتها « کمک کند » و در نتیجه به این معنا که آنها را در کنترل خود داشته باشد.
آیندۀ گروه 7 کشور صنعتی
تاریخ گروه 7 کشور صنعتی سیر تحولی مناسبات بین المللی را بازتاب می دهد. طی جنگ سرد، به کلوپ سران دولتها شباهت داشت که برای کار جمعی و تجربه آزمائی مخفیانه گردهمآئی تشکیل می دادند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به گردهمآئی ابر قدرتهای جهان تبدیل شد که خارج از سازمان ملل متحد هدفش فرمانروائی بر جهان بود. به شکل متناقضی، فروپاشی کنونی آن به دلیل سیاسی و یا قیام روسیه نیست، بلکه با وجه مشخصۀ جامعه شناسانه ای تعریف می شود : رهبران کنونی روسیه (پوتین و مشاوران نزدیکش) از دیدگاه غربی متعلق به دوران دیگری هستند. ولی در واقع، رهبران غربی کنونی هستند که شایستگی مقاماتشان را ندارند. در واقع این دو گروه بقدری متفاوت هستند که نمی توانند با یکدیگر کار کنند.
[1] “G7 Ise-Shima Leaders’ Declaration”, Voltaire Network, May 26th, 2016.
[2] “G7 Action Plan on Countering Terrorism and Violent Extremism”, Voltaire Network, May 27th, 2016.
[3] « Plan d’action pour la prévention de l’extrémisme violent », par Ban Ki Moon, Réseau Voltaire, 24 décembre 2015.
[4] « Les États-Unis violent le cessez-le-feu en Syrie et arment Al-Qaïda », Réseau Voltaire, 25 avril 2016. « Qui arme les jihadistes durant le cessez-le-feu ? », par Thierry Meyssan, Télévision nationale syrienne , Réseau Voltaire, 30 avril 2016.
[5] « Plainte de l’Iran au Conseil de sécurité », Réseau Voltaire, 6 mai 2016.
[6] « Résolution 2231 et débats (nucléaire iranien) », Réseau Voltaire, 20 juillet 2015.
[7] « États-Unis contre Venezuela : la Guerre froide devient chaude », par Nil Nikandrov, Traduction Roger Lagassé, Strategic Culture Foundation (Russie), Réseau Voltaire, 10 mars 2014. « Las “guarimbas” de Venezuela : derecha embozada », por Martín Esparza Flores, Contralínea (México), Red Voltaire , 28 de abril de 2014.
[8] « Obama rate son coup d’État au Venezuela », par Thierry Meyssan, Réseau Voltaire, 23 février 2015.
[9] “Executive Order – Blocking Property and Suspending Entry of Certain Persons Contributing to the Situation in Venezuela”, by Barack Obama, Voltaire Network, 9 March 2015.
[10] « Washington fabrique un dossier contre Caracas », Réseau Voltaire, 21 mai 2015.
[11] « Operación Venezuela Freedom-2 », Red Voltaire , 22 de mayo de 2016.
[12] « Pirates, corsaires et flibustiers du XXIe siècle », par Thierry Meyssan, Оdnako (Russie) , Réseau Voltaire, 25 juin 2010.
[13] « Alarme rouge nucléaire », par Manlio Dinucci, Traduction Marie-Ange Patrizio, Il Manifesto (Italie) , Réseau Voltaire, 23 février 2016. « L’Arabie saoudite a la bombe atomique », par Giulietto Chiesa, Traduction IlFattoQuotidiano.fr, Réseau Voltaire, 1er mars 2016. « Le Proche-Orient nucléarisé ! » et « La bombe saoudienne (vidéo) », par Thierry Meyssan, Télévision nationale syrienne , Réseau Voltaire, 29 février et 7 mars 2016
: لینک متن اصلی در شبکۀ ولتر
http://www.voltairenet.org/article191980.html
ترجمۀ حمید محوی